آقا اینا دیروز عصر نیومدن . منم نشد کیک بپزم چون شکلات مخصوص نداشتم . کسی هم نرفت بخره . شب یه ساعتی طراحی کردم . صبح ساعت 7 تنظیم کردم و بلند شدم صبونه آماده کردم.  مجبور شدم امروز خواهر و داداشم بلند کنم . جاشون جمع کردم و آب یخ گذاشتم و رفتم باشگاه . فکر میکردم بیام خونه مامانم برگشته دیگه . اومدم دیدم نیومدن.  حتی یه زنگ هم نزدن بگن نمیایم که من فکر ناهار میکردم . اومدم کار خواهرم کردم و گفتم داداش تن ماهی خرید . براشون پلو تن ماهی پختم . و حالا آماده ست . من 11.30 اومدم خونه . منتظرم بچه‌ها از مغازه بیان که بخوریم .

امروز پیشی رو ندیدم هنوز .

ریحانه حیات خلوت من میام میخونمت اما کامنتت بسته ست خانمی   . امیدوارم خودت و دخترا خوب باشید و هرمشکلی میاد خودش هم بره   .


امروز مامان و آقا رفتن آبادان . صبح تا حالا کلی کار کردم و راضی م . چون راحت بودم . برای هر داداش یه مدل غذا درست کردم . یکی کباب دیگی خواست و یکی سیب زمینی سرخ کرده و گوجه . من و خواهرم هم پلو عدس دیروز رو خوردیم . صبح بعد تقریبا یه سال تونستم کمدم رو بریزم و مرتب کنم . لذت بردم . بعد از ناهار و ظرف شستن و چای دم کردن ، رفتم حمام . موهام سفید شده بود رنگ کردم . لباس شستم و اومدم داخل.  کل خونه رو جارو زدم  و گردگیری کردم .

پیشی از صبح اینجاست . بردمش داخل و با کنجکاوی همه جا رو وارسی کرد . غذا خورد و رفت رو چهل تیکه من گوشه اتاق خوابید . دلم نمیومد جابجاش کنم . ولی بردمش بیرون و چهل تیکه رو هم شستم . حالا نشستم تو حیاط اونم هنوز خوابه . انگار زیاد میخوابه . نگرانم میکنه . چند بار در حیاط باز کردم گفتم بیا برو جیش و پی پی ، اما نرفت . معمولا پیش اومده اگه دسشویی داشته باشه در که باز کنم خودش میره بیرون . اما امروز از صبح تا حالا نرفته بیرون . خونه رو جارو زدم که موهاش نمونده باشه رو قالی ها . تمام صبح بین کارام هی رفتم و اومدم بش سر زدم و باش هی حرف میزدم و قربون صدقه ش میرفتم . انگار مامانی که بچه داره . هر دقه یه جا میرفت و من میرفتم دنبالش کار خرابی نکنه .


راستی تا یادم نرفته بگم امروز تونستم از سشوارم استفاده کنم . باورتون میشه شاید 4 سال خریدمش ولی نه فرصتش داشتم و نه بلد بودم موهام سشوار کنم . البته خیلی هم فرقی نداره چون موهام همیشه زیر روسری . صاف یا فر خیلی دیده نمیشه . من موهام خودش صاف فقط کمی موج داره .

باید برای خودم یه تشک سبک بخرم . چون فقط سه شب تونستم اون لحاف رو ببرم و بیارم . و بعد دوباره رو زمین خوابیدم . دلم برا خودم میسوزه میگم چقدر زود پیر شوی که حتی حالا رو تشک هم نمیتونی بخوابی و رو زمین میخوابی . چه زندگی خوبی دارم من .

البته که خدا را شکر میکنم. 

وقتی میتونم مجدد کارایی کنم با دستم که قبلا نمیتونستم،  خیلی خوشحال و شاکر میشم .

تنهایی امروز با وجود این همه کار و نخوابیدن ظهر خیلی برام خوب بود . اگه شب میان میخوام کیک شکلاتی درست کنم .

پیشی کنار دستم طوری خوابیده انگار خواب اصحاب کحف.  چه خواب عمیق و راحتی کرده بچه م . خدا کنه قبا اومدن آقا خودش بخواد بره بیرون وگرنه مجبور میشم بلندش کنم بذارمش بیرون .


اینم پیشی همین حالا یهویی.


.امروز مهمون داریم . الانم برق رفته . کار خاصی نمیشه کرد . نه حمام رفت و نه جارو کرد و نه لباسشویی روشن کرد .
پس فرصتی شد تو یادداشت هام بنویسم و بعد که برق وصل شد مطلبم رو پست کنم .
تقریبا هر شب پیشی رو میارم داخل . براش جا پهن میکنم . و براش یه جا تو سبد مستطیلی میوه درست کردم و میره توش میشینه و حتی میخوابه .
دیشب کلی بازی کرد . فوضول از رو میز تلویزیون میره بالا . بعد با کامواش بازی میکنه . سیم ها رو خیلی دوس داره . چه بپر بپری میکنه برای گرفتن سیم ها .
دیشب بعد از اینکه بازی کرد و غذاش خورد ، رفت تو جاش نشست و تلویزیون نگاه کرد . باورتون نمیشه چقدر دقیق و با علاقه نگاه میکنه . بعد همونجا خوابش برد . دلم نیومد ببرمش بیرون . براش صبر کردم تا بیدار بشه . بعد بردمش بیرون. 
خیلی سرگرم مون کرده . خواهرم گفت براش یه جای مخصوص از پت شاپ بخرم که توش راحتتر باشه . هنوز وقت نکردم برم .  همه این کارها رو دزدکی انجام میدم وقتی آقا خوابه .
راستی طراحی چهره رو بدون آموزش از کسی ، شروع کردم . چهره اول تموم بشه عکسش براتون میذارم . هنوز اشکالاتی تو کارم هست که دارم راه های دیگه رو بررسی میکنم بلکه بتونم تو شهر از کسی وقت آموزش بگیرم فقط در حدی که نظارت کنه و رفع اشکال.  چون دیگه آموزش نمیخوام . ترم استاد مجازی هم تقریبا تموم شد.  رسید به آموزش بینی . ویدیو آموزش بینی ش خیلی ساده و پیش پا افتاده بود . درصورتیکه تو پکیج کلی توضیح داده شده.  الانم استاد رفته کربلا . اگرم بیاد دیگه نمیخوام ترم جدید رو ثبت نام کنم . خسته شدم از این همه معطلی و صرف هزینه.  با یکی صحبت کردم قرار شده هفته دیگه خبرم بده که فقط برم برای رفع اشکال طراحی چهره. 


صبح نوشتم حالا پست کردم .   

شنبه پاییزی فوق العاده گرم

هوا اینجا هنوزم گرم و آتشین . خیلی گرم و نفسگیر.  انگار نه انگار پاییز .


دیشب بعد حدودا 5 ماه ، رختخواب پهن کردم و رو رختخواب خوابیدم . دلم براش تنگ شده بود . اما حس کردم هنوز برای دستم سنگین بود . باید چند شب امتحان کنم اگه اذیت شدم دیگه پهن نمیکنم . با دکترم صحبت کردم گفت درد بعد عمل کاملا طبیعیه.  چون دیر مراجعه کردی . دوره بهبودی هم طولانی تره . ولی عمل موفق بوده و هیچ برگشتی نداره . گفت عصب ها آسیب شدیدی دیده بودن و ترمیم شون زمان میبره . گفت به فعالیت هات ادامه بده ، خوب میشی . نباید دستت ضعیف بمونه . باید با کار قوت خودش رو بدست بیاره . گفت بین 6 الی 8 ماه طول میکشه تا کاملا خوب بشه . منم امیدوارم به لطف خدا و دست دکتر ،  که واقعا سبک بود و من هیچ دردی از خود عمل حس نکردم .


امروز هم کلاس طراحی گرفتم . گفته ساعت 11 . تا بیاد و شروع کنه میشه 12 .


پیشی هر روز عزیزتر میشه . همه مون دوسش داریم . گاهی میارمش تو اتاق . براش توپ کاموایی درست کردم و باش بازی میکنه . خیلی قشنگ بازی میکنه . خیلی قشنگ کله ملق میزنه . خیلی باهوش . به تلویزیون و همه صداها توجه میکنه .



آقای وبلاگ خودرویی  من نتونستم آهنگ رو گوش بدم . چون همه صفحات فیلتر هست . منم فعلا فیلترشکن ندارم . تا بگیرم گوشش میکنم . راستی پیشی رو نمیتونم واکسینه کنم . هم چون امکان نگهداری ش رو ندارم هم چون هزینه هاش خیلی بالاست .

جمعه دیگر

روز جمعه دیگری رو به کلی کار سر کردم .

هنوز ته وجودم سرماخوردگی مونده .

آقا سرما خورده زمین و زمان رو به فحش و دعوا گرفته . بیچاره تحمل یه سرماخوردگی نداره ..

روزام تند و تند میگذره .

دوس دارم بازم شروع کنم به کتاب خوندن . اما هنوز نتونستم استارت مجدد رو بزنم و برنامه های روزانه م تو هم میره .

کار خونه و کار بیرون و طراحی و دیدن ویدیوهای طراحی و گاها مریضی ... همه رو دارم .

کلاسام شروع شد و مدیرمون همه ساعت هام پر کرد . قرار شده رئیس مون حقوقم بیشتر کنه . نمیدونم چقدر ...

کاش طراحی رو خیلی زودترها شروع کرده بودم . الان هرچی کار میکنم بازم عقبم . و چون مشکل اتاق شخصی و زمانی دارم ، نمیتونم چند کار مختلف رو با هم تو دست بگیرم و پیش ببرم .


گیاه خواری م برای وعده شام داره با لذت پیش میره . هیچ وقت فکر نمیکردم اینقدر خوشمزه باشه . از سر کار که میام برای خودم با قارچ و کدو و کلم و گوجه و فلفل دلمه ای و هویج  ، البته بطور تناوبی یه چیزی میپزم . چهارشنبه رفتم خرید تره بار کردم برای خودم . نمیدونید اسنک سبزیجات اونم بدون پنیر چقدر خوشمزه میشه . حتی خواهرم هم پایه خوردن بام شده و میگه باورم نمیشه غذایی بدون گوشت و مرغ اینقدر خوشمزه باشه .

خدا کنه تا سر ماه که میرم چکاپ ، وزن و سایز کم کرده باشم .

غول نوشابه رو هم شکست دادم . خیلی موفق بودم . کل هفته شاید دو تا یک هشتم لیوان نوشابه بخورم نه بیشتر . ساندویچ ها قطع کردم . آب بیشتر میخورم .


راستی میخواستم یه چیزی بگم . شاید یه جور شفاف سازی باشه . من خودم متوجه شدم که تو اکثر جملاتم فعل رو اول جمله میارم و بعد بقیه جمله رو میگم . الان میبینم این بخاطر تدریس زبان انگلیسی هست ، چون عادت کردم به قانون اونا اول جمله فعل رو بیارم . دیگه از کنترلم خارجه ، تعجب نکنید .


دم در می ایستم یه پیشی میگم 6 تا پیشی میدون سمتم . کل گربه های کوچه راه میافتن دنبالم . عیال بار شدم حسابی..



شما بهترین هستید . چون همیشه کنار من هستید . به وجودتون دلم گرمه .

ممنون از تو سمیرا جان .