امروز مامان و آقا رفتن آبادان . صبح تا حالا کلی کار کردم و راضی م . چون راحت بودم . برای هر داداش یه مدل غذا درست کردم . یکی کباب دیگی خواست و یکی سیب زمینی سرخ کرده و گوجه . من و خواهرم هم پلو عدس دیروز رو خوردیم . صبح بعد تقریبا یه سال تونستم کمدم رو بریزم و مرتب کنم . لذت بردم . بعد از ناهار و ظرف شستن و چای دم کردن ، رفتم حمام . موهام سفید شده بود رنگ کردم . لباس شستم و اومدم داخل.  کل خونه رو جارو زدم  و گردگیری کردم .

پیشی از صبح اینجاست . بردمش داخل و با کنجکاوی همه جا رو وارسی کرد . غذا خورد و رفت رو چهل تیکه من گوشه اتاق خوابید . دلم نمیومد جابجاش کنم . ولی بردمش بیرون و چهل تیکه رو هم شستم . حالا نشستم تو حیاط اونم هنوز خوابه . انگار زیاد میخوابه . نگرانم میکنه . چند بار در حیاط باز کردم گفتم بیا برو جیش و پی پی ، اما نرفت . معمولا پیش اومده اگه دسشویی داشته باشه در که باز کنم خودش میره بیرون . اما امروز از صبح تا حالا نرفته بیرون . خونه رو جارو زدم که موهاش نمونده باشه رو قالی ها . تمام صبح بین کارام هی رفتم و اومدم بش سر زدم و باش هی حرف میزدم و قربون صدقه ش میرفتم . انگار مامانی که بچه داره . هر دقه یه جا میرفت و من میرفتم دنبالش کار خرابی نکنه .


راستی تا یادم نرفته بگم امروز تونستم از سشوارم استفاده کنم . باورتون میشه شاید 4 سال خریدمش ولی نه فرصتش داشتم و نه بلد بودم موهام سشوار کنم . البته خیلی هم فرقی نداره چون موهام همیشه زیر روسری . صاف یا فر خیلی دیده نمیشه . من موهام خودش صاف فقط کمی موج داره .

باید برای خودم یه تشک سبک بخرم . چون فقط سه شب تونستم اون لحاف رو ببرم و بیارم . و بعد دوباره رو زمین خوابیدم . دلم برا خودم میسوزه میگم چقدر زود پیر شوی که حتی حالا رو تشک هم نمیتونی بخوابی و رو زمین میخوابی . چه زندگی خوبی دارم من .

البته که خدا را شکر میکنم. 

وقتی میتونم مجدد کارایی کنم با دستم که قبلا نمیتونستم،  خیلی خوشحال و شاکر میشم .

تنهایی امروز با وجود این همه کار و نخوابیدن ظهر خیلی برام خوب بود . اگه شب میان میخوام کیک شکلاتی درست کنم .

پیشی کنار دستم طوری خوابیده انگار خواب اصحاب کحف.  چه خواب عمیق و راحتی کرده بچه م . خدا کنه قبا اومدن آقا خودش بخواد بره بیرون وگرنه مجبور میشم بلندش کنم بذارمش بیرون .


اینم پیشی همین حالا یهویی.


نظرات 3 + ارسال نظر
محسن از دنیای دوستداشتنی سه‌شنبه 30 مهر 1398 ساعت 23:03

آمو گربه خوب بجز خوردن و خابیدن کاری نمیکنه نمخاد نگرانش باشی چرا اقد میخابه! حالا اون وسطا یکمم خودشو لیس میزنه :))

نمیدونم آقا محسن نگران میشم مریض نباشه . لیس که زیاد میزنه

Reyhane R یکشنبه 28 مهر 1398 ساعت 11:31

چه خوب...
ساره بنظرم از روز اولی که عکسش رو گذاشتی خیلی تپل تر شده و گوشت اومده به تنش انگار.
معلومه مامان خوبی هستی و حسابی بهش رسیدی.

ممنونم عزیزم آره خیلی دوسش دارم خیلی بش میرسم بچه ها میگن سوسولش کردی

ریحانه یکشنبه 28 مهر 1398 ساعت 00:30

اقا این گربه چقدر رنگی رنگیه

آرررره دقت کردی . سیاه سفید قهوه‌ای از تن های مختلف. پیشی من ملوس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد