بی حرف و بی کلام

گاهی دلم میخواد از یه سری پست های خودم ، زودتر فاصله بگیرم و خیلی جلوی چشم نمونن . هر چقدر که سعی میکنم زودتر ازشون دور بشم به همون اندازه بیشتر حرف کم میارم و سوژه برای نوشتن . 

اینکه بیام از روتین همیشگی و گرمای هوا و خونه و مجددا بردن خواهرم به چشم پزشکی و کلاس و کارای خونه بنویسم ، دیگه تکراری شده . 

دلم یه سوژه جدید میخواد واقعا . 

یه سوژه پر هیجان و شیرین . 


پیاده روی رو از دیروز شروع کردم ، فردا هم قراره برم . هوا خیلی گرم و دم شده ولی نمیخوام  اینو مانعی کنم برای خودم . 


دکتر برام چکاپ نوشت اما هنوز نرفتم . انشاالله  دکتر رفتنم تیک بخوره ، برای موهام نوبت کوتاهی میگیرم ، البته در حد یه مدل که خیلی قد موهام از بین نره . الانم موهام رو خیلی دوس دارم با همین بلندی و سادگی . اما مو هم مثل گیاه نیاز داره هرچند وقت یه بار هرس بشه تا جون بگیره و اگه مشکلی هم باشه رفع بشه . 


بی حرف و بی کلامم فعلا ..‌ 

همین قدر کافیه که از پست قبل فاصله بگیریم .

زخم بستر

دیروز حالم خیلی بد بود و با همه مقاومت آخرش دکتر لازم شدم . آمپول زدم تا بهتر شدم . ساعت ۴ تا ۹ هم کلاس داشتم . 

امروز بامیه درست کردم و چقدر اذیت شدم ، دستم تو داغ زدن خمیر خیلی درد گرفت ، دو ساعتی سرپا بودم تا بامیه ها تموم شد و ظرف کردم .  واقعا باور نمیکنم تا این حد دستم ضعیف شده ، و چقدر دلم براش میسوزه.  


درنتیجه دکتر رفتن دیروز ، برای شنبه بعدظهر قبل کلاسم نوبت چکاپ گرفتم . البته نوبت دکتر گرفتم که برم شرح حال بدم و بگم آزمایش چکاپ کلی بنویسه . 


فردا صبح هم که باید طراحی کنم . اگه کارم تموم بشه،  کتاب میخونم . 


ضعف بدنی م زیاد شده ، دوره سردردها کوتاه تر و با شدت بیشتر سر میشه . و واقعا دارم رو ذهنم کار میکنم که آروم باشم اما یه چیزایی واقعا خارج از کنترل آدمِ. 


سوال مهم زیر رو درصورتی که تجربه ای دارید ، جواب بدید . 

بیماری که زخم بستر شدید داره و حتی  موقع خوابیدن دیگه تحمل موندن رو باسنش رو نداره ، چکار میشه براش کرد که کمتر درد بکشه . و هی نخواد هی جابجاش کنی و نیم سانت نیم سانت دنبال جابجایی باشه . 

تشک برقی حباب دار مخصوص زخم بستر داریم ، اما بخاطر مشکل جا و رفت و آمد تو اتاقی که خواهرم هست ، و بخاطر شرایط سرویس دسشویی ش ، نمیشه تشک رو پهن کرد .  چون هی باید جمع کنیم هی  پهن کنیم .


اگه دارو یا راهی هست بگید . 

ممنونم.  

بیان احساسم

عوارض این سرماخوردگی  یا هرچی که اسمش هست ، هنوز تو وجودم کش و قوس داره . چشمام خیلی خسته ن و سرم همش حس سنگینی داره ‌ . دارو بخورم گیج تر میشم نخورم اوضاع بهبود نداره . خیلی حالم بد نیس اما بی حالیش بده ‌ . چشمام هم چند شبه که عفونت پس میده .  شب ها خیلی ناله میکنم خیلی . خودمم کلافه شدم .

سرکار هم رفتم و خوب بود . تو خونه هم مثل همیشه مشغول روتین ها هستم . 


راجب تفاوت رفتاری و حسی خودم با خواهرم و خواهر کوچیکه و داداش متأهل صحبت کردم و گفتم خیلی از تغییراتم  تعجب نکنید من میخوام زندگی کنم ، و اگه قرار باشه  مطابق حس شما رفتار کنم ، پس خودم چی میشم؟ 

و اینکه هنوز غم های بزرگتری در راه هست که ما باید بتونیم خودمون رو حالا جمع کنیم که بتونیم بعد ۱۲۰ سال ، با بقیه فقدان ها و از دست دادن ها کنار بیایم . 

هیچ کس عزیز رفته ش رو فراموش نمیکنه . حتی کسی مثل پدر من . 

و گفتم چرا طوری رفتار میکنید انگار فقط خودتون عزادارید و منو معذب میکنید که مثلا کف بزنم یا بخندم یا لباس رنگی بپوشم . 

از جرأت خودم تو بیان احساسم لذت بردم . 

اونا همه شون به حکم متأهل  بودن شون ، خوشی هاشون سر کردن ، نباید حالا با رفتارهاشون مانعی برای من بشن . 

داداشام که اوکی بودن و گفتن ما از خدامون تو خوش باشی ‌ . 

خواهرکوچیکه گفت من کاری به شما ندارم خودم اینجور راحت ترم . 

دیگه بقیه ش مهم نیس . یعنی نباید من اهمیت بدم . 

اگه اونا میگن مشکلی ندارن منم حساس نمیشم . ولی خوبه که حسم رو گفتم . 


دوتا فیلم After  و After we collided   رو هم دیدم . درواقع اینا سری هم هستن ، یکی دیگه هم داره . سه فیلم جدا اما موضوع مرتبط . که بازم کش و قوس یه رابطه عاشقانه  و دوری و مشکلات اونو مطرح میکنه . 


کتاب انگلیسی یادتونه فروردین پارسال شروع کردم ، چند روز پیش نشستم چند فصل دیگه خوندم ، ۷۲ فصله من فصل ۵۲ هستم ، خدا بخواد تا ماه دیگه تمومش میکنم حتی بین طراحی هام . 


اون کتاب انگیزشی هم هنوز خیلیش مونده . 


چند شبی که حالم خوب نیس نای زیاد گوشی دست گرفتن نداشتم و حتی ۱۰ شب خاموش میکردم . 

حالا هم جونام داره تموم میشه . ناهار پختم حالا دلم میخواد یکی سالاد درست کنه و به من نگه 

نظرسنجی

بچه ها به نظرتون فر با اجاق یکی باشه بهتره یا جدا . 

من خودم فر و اجاق با هم رو ترجیح میدم . چون فرشون بزرگتره و برای شیرینی پزی کارم راحت تر میشه . 

اما جدا باشن ، به نظرم فرش کوچیکه.  

چون بالاخره این خونه فروش میره و ممکنه خونه جدید گاز صفحه ای داشته باشه ، دامادمون میگه اگه جدا بخرید هم خوبه ، که فقط فر به شکل توکار جاساز بشه .

اما من میگم فر و گاز یکی باشه ، فوقش خونه جدید رفتیم ، اون گاز صفحه ای رو درمیاریم .‌


ممنون میشم  خانم های خانه دار و با تجربه بم بگید ، کلا چی خوبه ، از مارک و بقیه موارد هم بگید . برقی ؟ گازی ؟  

خبرهای خوب در راهند.

بعد دو ماه که دوباره موهام سفید شده و حجم بیشتری سفیدی گرفته ، امروز موهام قهوه ای  تیره  رنگ کردم . برای عید رنگ نکردم چون گفتم همش خونه م و بذارم آخرای تعطیلات  که میرم سرکار دیگه موهام مرتب و رنگ شده باشه . 

یه تیشرت قرمز جدید پوشیدم و سر تا پا لباس نوپوشی کردم.  

برای هفته اول هم  نوبت آرایشگاه  میگیرم که موهام رو کمی کوتاه و مرتب کنم ، اونم تقریبا یه سال و نیم میشه کوتاه و مرتب نشده . باید تو دو هفته اول بعد تعطیلات  نوبت چکاپ رو هم اوکی کنم . این چکاپ خیلی واجب شده و باید یه سری مسائل هورمونی  چک بشه و حتما پیش متخصص  زنان برم برای  مسئله گرگرفتگی  م و چند مورد دیگه . 

لازمه یه چیزایی رو با متخصص درمیون بذارم هم راجب شرایط الانم و هم شرایط احتمالی آینده . 


آموزش جدید طراحی وارد آناتومی دست شده ، یعنی تا یه مدت طولانی باید حالت های مختلف دست رو بکشم و طراحی کنم . من قبلا این آموزش رو بصورت فشرده تر گرفتم ولی حالا هم اصولی تر هست هم مدرک میگیرم . هنوز فرصت نکردم  تمرین اول رو بزنم . احتمال زیاد فردا صبح بشینم پاش . البته یکی دو تا چیز لازم دارم که بامیه درست کنم اما بیرون رفتنم صدرصدی  نیس . 


راستی فکر کنم قبلا بتون گفتم فیلم Marry me  با بازی جنیفر لوپز  رو نگاه کنید ، حالام میگم حتما نگاش کنید . از اون فیلم هاست که حتی چند بار دیدنش حال خوب میده . 

من که دو روزه نه فرصت کردم فیلم ببینم نه کتاب بخونم . 


کاش میشد همین جا یه گروهی تشکیل میشد که یه کتاب معرفی بشه و همه مون متعهد بشیم  تعداد مشخصی از صفحات رو بخونیم و این همراه بودن مون ،‌ باعث نظم و علاقه  در مطالعه بشه . 


 اینو میدونم با توجه به یه مطلبی که چند وقت پیش خوندم ، همه مون با وجود همه اون برنامه ریزی ها ، وقت بطالت و سوخته زیاد داریم که اگه رو هم جمع شون کنیم ، کلی زمان مفید میشه برای کارای مهم ازش درآورد.  

مثلا اون زمانی که چون حوصله نداریم تو اینستا میگذره ، یا گاهی که زیادی معتاد یه بازی میشیم . یا مکالمه ها و چت های طولانی مدتی که اگه فشارشون بدی هیچ چیز مفیدی توشون برای طرفین نیس .  آدم هم باید عیب و نقص خودش رو بشناسه و هم سعی کنه رفعش کنه . و گاهی باید از یکی بشنوه تا بهتر ازش اثر بگیره و دنبال تقویت خودش بره . 


امسال تعطیلات نوروزی برای من زود گذشت  و سبک . برعکس همه سال‌های پیش . یعنی تعجب می‌کنم دو روز دیگه تمومه و باید برگردیم به روتین کاری مون . هرچند که این مدت هم برای من روتین بود ، اما فرق زیاد داشت .  سرکار هم با انگیزه و علاقه بیشتری میرم و باید یه خبرای خوبی تو مسیر کاری م بیافته . 

خبرهای خوب در راهند . 

چقدر این جمله رو دوس دارم . رو چند تا بیلبورد تبلیغاتی تو شهرمون بارها دیده بودم و خونده بودمش و لبخند زده بودم.  

حالا خودم مینویسمش و حسش میکنم .

خبرهای خوب در راهند .