شنبه من

امروز رفتم کلاس نقاشی بدون اینکه ذره ای کار کرده باشم . راستش استادم خیلی شاکی شد اما محترمانه ملامتم کرد.  ازم خواست تا هفته دیگه کارو تموم کنم و بدون کار نگذرونم.  همش دارم به این فکر میکنم چه معجزه ای صورت بدم تا تموم بشه . کلاس یوگا نرم بخدا نمیدونم .

من هنوزم عاشق شنبه هام حتی اگه استادم ملامتم کنه .

باید هر طور شده کارو این هفته تموم کنم . از هر کاری یه کم بزنم بدم به نقاشی . من الان باید آموزش چهره رو شروع میکردم اما متاسفانه این طرح عقبم انداخت .

تمام تلاشم رو میکنم. 

مهمان پنجشنبه سوءتفاهم بود ....

آقا به اشتباه فهمیده بود که پنجشنبه مهمان داریم و مامان کلی غذا پخت و کلی انتظار کشیدیم و معطل شدیم و زنگ که زدیم گفتن ما قراره نبوده ناهار بیایم فقط گفتیم فردا میایم طرف تون .

من از مقداری از کارای صبح پنجشنبه عقب افتادم . ولی خوبه زرنگی کردم و برا گوشم رفتم .

امروز اومدن و ناهار خوردن . چون آقا بشون گفت من منتظرم بیاین ناهار . امروز منم جارو و گردگیری و لباس شستن و حمام داشتم . معطلی دیروز کم بود امروز هم یه جور دیگه معطلی و کار اضافی داشتیم .

دست به نقاشی هم نزدم موندم چه کنم .


گوش بریده

تندی جیم زدم تا قبل اومدن مهمونا رفتم برا گوشم . خدا را شکر عفونتی در کار نبود و فقط همون گوش رو شستشو دادن . اما من گیجم .

چقدر بده مریضی . یعنی کوچکترین نقصی تو سلامتی کل کارایی بدن رو خراب میکنه . اصلا این چند روز حتی حس میکردم دست و پاهام هم تعادل نداشتن و دست خودم نبودن .

هم گوشم رو باز کرد و هم با هزینه گوشم رو برید

خوبه قبول نکرد دو تا گوشم رو ببره گفت اون یکی نیازی به بریدن نداره .

خدا را شکر که یه درآمدی دارم ازش خرج کنم . بیچاره اونایی که هیچ درآمدی ندارن .

نمیدونم آقا چرا دو روز که نیس وقتی میاد کلی بق و دعوا داره . از لحظه ای که وارد شده همش گیر میده و غر میزنه . اصلا طلبش از آدمای این خونه تمومی نداره . کاش یه جا میگفت چقدر طلب داره ما حساب میکردیم یه جا میدادیم و خودمون خلاص میکردیم فوقش وام میگرفتیم. 


تنهایی تموم شد .

میخواستم بعد کلاس برم دکتر برا گوشم با خواهرم هماهنگ کرده بودم که بعد کلاس برم . اما وسط کلاس اس داد که اومدن . منم دیگه نرفتم . فردا نمیتونم پس فردا جمعه ست . شنبه هم نقاشی و یکشنبه یوگا دارم . اووو باید تا هفته دیگه تحمل کنم ببینم کی برم .

اولش که فهمیدم اومدن گفتم خب خوبه فردا میشینم پای طرحم . اما اومدم خونه فهمیدم قراره باز مهمان بیاد و باز بپز و بشور دارم خدای من .

صدای استادم درمیاد حالا از من گفتن خانم ...

عکس کیک رو براتون میذارم .

دوستان گلم ببخشید دلتون آب میشه .


دیروز ناهار آماده از بیرون آوردیم و خوردیم . شب هم براشون همبرگر درست کردم و خوردن . مقدمات ناهار امروز رو از دیشب آماده کردم . مرغ حلزونی درست کردم.  مدتها بود ویدیوهاش رو دیده بودم و حتی سیخ های کوچک فلزی رو از قبل خریده بودم . درست کردنش خیلی راحته . سینه مرغ رو نواری برش میزنید و رول میکنید و سیخ میزنید و بعد تو ماهی تابه سرخ میشه . روش زعفران و نمک و فلفل و زردچوبه و کمی آبلیمو میزنیم . کنارش سیب زمینی به روش رستورانی و گوجه و فلفل هم سرخ کردم .

راستش همیم الان رو زمین نشستم و اومدم پای گوشی .

از صبح بلند شدم یکی یکی کاراشون انجام دادم و یکی یکی صبونه شون آماده کردم و جاهاشون جمع کردم . آب یخ درست کردم و ظرف شستم . و رفتم سراغ یکی دیگه از علاقه مندی هام که خیلی وقت بود چون تنها نشدیم سراغش نرفته بودم . بله کیک شکلاتی پختم و تا داداشام از مغازه اومدن پای گاز بودم . ناهار کشیدم و خیلی جاتون خالی چسبید و چقدر سبک بود . من متاسفانه دیروز و امروز جرم کردم و ناهار  کامل خوردم البته دیگه دیشب شام نخوردم امشب هم نمیخورم .

و بعد سفره جمع کردم و از صبح مرحله مرحله و بعد ناهار کلی طرف شستم . براشون میوه هم شستم و آوردم . هنوز حتی موهام شونه نکردم و دیگه نمیرسم بخوابم باید 4 سرکلاس باشم . حتی سراغ گوشی هم نیومدم غیر یکی دو مورد سر زدم کسی زنگ نزده باشه .

الانم خسته م و دلم خواب میخواد . اما وقت نیس .

لذت بردم با همه خستگی ها از کار و آشپزی امروز .

گوشم یه هفته ست کیپ شده و خیلی اعصابم خراب کرده تا دیشب کیپ شدن ها موقت بود اما از دیشب دائمی شده و هرکار میکنم فقط در حد دو ثانیه باز میشه دوباره کیپ میشه . موندم امروز چطور سه ساعت با این گوش کیپ و اون همه شاگرد و شلوغی و حرف زدن های خودم ، سر کنم.

اگه چند روز دیگه خوب نشد باید دیگه برم دکتر . چاره ای نیست.