ساعت های خالی ...

گفتن پول ، پول میاره .

کار کار میاره. 

دور از جون فقر هم فقر میاره. 

یا کار نیس یا همه چی با هم میشه .

کار ترجمه و تدریس خصوصی و طراحی و کار بیرون و وووو

یه کار ترجمه داشتم با فشار زیاد و زمان کم انجامش دادم . یکی از کلاس خصوصی ها از سه تا ، تموم شد . ولی خدا ترجمه رو جایگزینش کرد .

من راضی ام از این همه کار و فعالیت.  یعنی خیالم راحت زمان سوخته و هدر رفته ندارم .

ساعت های خالی شما را خریداریم. 

یه پیشنهاد آموزش طراحی سیاه قلم هم داشتم که قراره وسایل تهیه کنن و شروع کنیم .

چند تا کار تو بازار دارم اما دل نمیکنم از این تابلو .

تموم بشه فعلا کار جدید نمیگیرم از استاد . میخوام چند تا کار رنگی انجام بدم و سعی کنم سفارش کار چهره بگیرم و روش تمرکز کنم .

راستی نقاشی روی پارچه رو هم امتحان کردم . نتیجه کار خیلی خوب شد . حالا قراره با یکی از دوستام بررسی کنیم و البته خیلی تحقیق کردیم . اگه بشه مدل کار رو مانتو و تیشرت و کوسن و این چیزا بزنیم و هرکس خواست براش انجام بدیم . وسایل کار چند قلمی کم داریم فقط. 

ولی تجربه متفاوت و شیرینی بود .

دیگه لباس قدیمی ها و وایتکسی تون رو دور نندازید،  بدید من براتون طرح دلخواه تون رو بزنم .


من همین قدر کم بنویسم کافیه چون هم وقت نمیکنم زود زود بیام . هم نمیخوام بعد مدتی پستم طولانی بشه و خسته کننده. 


مخلص همه تون ساره ...

کوچه‌های بن بست

خیلی وقت کم میارم . همش درحال بدو بدو هستم ولی کم میارم .

بدو بدو حتی غذا میخورم و کارای شخصی م میکنم . روزا برام تند و تند تموم میشه هی شنبه میاد و پشتش پنجشنبه.  شروع یه هفته به پایانش انگار چسبیده . هنوز شنبه رو نفهمیدم میبینم جمعه اومده. 

گاهی به خودم میگم ساره تو فقط داری میدوی ولی لذت نمیبری.  یکم توقف کن ... یکم سرعت کم کن ... گاهی ترمز کن ... ولی نمیتونم موتور فعالیتم از ۷:۳۰ صبح کار میکنه تا ۱۲ شب . این روزا حتی تو خواب هم دارم فکر میکنم که تابلوم چقدر طول میکشه ... کجاش باید رفع ایراد بشه و مرحله بعد باید از کجا ادامه کار بدم .


نظرتون راجب کوچه های بن بست چیه ؟

من کوچه‌های بن بست رو دوس دارم ، چون بهت توقف میدن و حس میکنی به جایی رسیدی که ته داره . خب تو زندگی این قضیه تعریفش خیلی متفاوته . بن بست یعنی به ته رسیدن همه تلاش ها و آرزوها . رسیدن به یه دیوار و دیگه رد نشدن . معانی منفی زیادی داری . یعنی راه بسته است و باید به عقب برگردی و مسیرت عوض کنی .

حالا من با تعریف شخصی خودم کوچه‌های بن بست رو دوس دارم به عنوان یه جایی که فقط فرصت استپ کردن و سکوت و آرامش بده . جایی که بتونم موقتا بشینم نه اینکه بدوم . بعد هم که آروم شدم برگردم به همون مسیرهایی که توشون بدو بدو میکردم . آخه گاهی واقعا به خودم که میام میبینم تو هیچی خونسردی و ریلکس ندارم ، آخه چرا این همه هل و عجله . به کجا قرار برسم . البته تا حد زیادی این تلاش ها برای کسب درآمد بوده و اتمام دوره طراحی ... تند تند همه کارا میکنم که زمان خالی کنم برای آموزش ها و کلاس های خصوصی م و البته برای طراحی کردن که محدود شده به صبح ها .

ترم رو به اتمام...

تابلوم خیلی کار داره دیگه ...

۵ ماه خیاط قراره یه مانتو به من تحویل بده ... دیگه بدقولی ش از حد گذشته و دیگه بش پیام ندادم گفتم از خودش خجالت بکشه . منم مانتو نمیخوام فعلا .

تو پست های جایزه دار اینستا شرکت میکنم شاید یه جایزه ببرم . جایزه بردن برای من که خیلی لذت بخش حتی تو این سن . فعلا که هیچی برنده نشدم تا حالا ، اما میخوام روی این شانس رو بمالم به خاک ، یعنی چی هرچی شرکت میکنم برنده نمیشم بااااید برنده بشم . حتما یه روز میام میگم که برنده شدم .


محبت های جبران ناپذیر

وقتی آقا محسن خواننده محترم و عزیز لطف میکنه و برای من جعبه میسازه ، اونم نه یه سایز بلکه سه سایز . و همون چیزی رو میسازه که مناسب و اندازه کار منه.  و من هرچقدر تشکر کنم هنوز برای جبران کم میارم ... و ایشون حتی راضی نمیشن هزینه ای بگیرن ....

  امیدوارم بتونم جبران محبت کنم . زحمت کشیدن و برام پست کردن . دیروز دستم رسید .

از همین جا هم از ایشون بسیار تشکر میکنم .

من تو زندگیم دوستای خوب خیلی زیاد دارم . و همیشه همه توانم رو بکار بردم که محبتم رو بشون نشون بدم و از اونا عقب نمونم . خب مسلما اینجور روابط معامله بده بستانی نیس ، بلکه یه حس علاقه و محبت و توجه به دوست هست که از دل آدم ریشه میگیره . و هرکس از دلش محبت رو میگیره و انتقال میده . یکی با یه جمله همدردی و یکی هم با یه هدیه .

امیدوارم همیشه همه سالم و موفق و شاد باشن .



بگید چرا اینقدر دیر میای که بخوای اینقدر حرف بزنی ...‌

خب از کجا بگم براتون ...

وقت و حوصله نوشتن نداشتم . و کمتر حتی به دوستان وبلاگی سر زدم .


از اول آذر کار تابلو رو دیگه شروع کردم . آخرش سایز کار رو با اصرار و توضیح شرایطم برای استاد از ۱۰۰ در ۷۰ به ۵۰ در ۷۰ رسوندم  . تا ساخت شاسی و پیش بردن کار برام کمی آسون تر بشه . تقریبا ده روز گیر پلات زدن از طرح و سفارش شاسی به نجاری از همین ماهشهر  و خرید پشت خرید برای چیزایی بودم که استاد میگفت برای کارم لازمه . یعنی هرچی دراوردم از اینور میومد از اونور میرفت . فقط برکت آموزش رایگان اون دو بچه فامیل ، شده چند تا شاگرد خصوصی مجازی و گاها حضوری که به جیبم واریز شده و میشه تا از پس هزینه هام بربیام و هر روز شاکرم برای هر پولی که میاد و هر پولی که میره . استادم گفت باید یه ست قلمو بخری هزینه ش ۳۴۰ شد و حالا هم گفت باید فیکساتیو بخری برای اتمام کار اونم شد ۲۲۰ ، غیر از چیزای ریز ریز ...  همه رو هم یا از تهران یا رشت سفارش دادم و خب هزینه پست هم اضافه میشد . ولی خیالم راحت بود که لنگ نموندم .

و عشقی که دارم از کار میبرم وصف ناپذیره.  جوری دارم لذت میبرم و مست میشم که خدا میدونه . زمان کار کردنم و جام خیلی محدوده . به سختی خودمو جا میدم و رو همون میز کوچولو تخته شاسی ۶۰ در ۸۰ رو قرار میدم و کار میکنم و هر دقه باید یا بلند شم یا خود کار رو بچرخونم.  هر چی فکر کردم بتونم شرایط کار شب رو هم اوکی کنم اصلا نشد . و به همون صبح به صبح قناعت کردم .. اگه همون صبح هم به کار داخل یا بیرون خونه نگذره هم خوبه .

تموم بشه دیگه اجازه دارم سفارش کار بگیرم و هوووووررررراااا....

۸ آذر رو رد کردم و با یه حال زیر حد معمول به سال جدیدی از عمرم وارد شدم . کاملا عادی و ساکت و خاموش .


و اما بارندگی سه شبانه روز که یه سر بارید و زندگی مردم رو زیر آب برد . البته منطقه تا منطقه یه تفاوت هایی داشت . برای بعضی ها کل خونه رو آب گرفت . برای ما هم تقریبا یه متر آب وارد راهرو خونه شد و کلش به استرس و نگرانی گذشت و التماس مامانم به قطعی بارون . کل حیاط پر آب شد و بگم چه وضعی .

نشد برم کار و میخواستم تو انبار خونه کلاسام برگزار کنم که بخاطر اون حد از بارون و رطوبت ، داداشم گفت میخوای مریض بشی ، نمیخواد بری تو انبار . کنسل کن . مدیریت هم که درجریان بود من اصلا از تو خونه نمیتونم کار کنم خودش پیشنهاد کنسل کردن رو داد و کنسل کردیم. 

اگرم میرفتم تو انبار خیلی اذیت میشدم .

خدا رو شکر برای ما خسارت مالی نداشت فقط ناراحتی و نگرانی برای نزدیکان و آدمایی که از این که هست بدبخت تر شدن . سیستم فاضلاب شهر تحمل دو ساعت بارش پیوسته رو نداره و زود همه جا پر آب میشه . خدا رو شکر دیشب بند اومد و تا دم ظهر آب پایین اومد . و مامانم گیر شست و شور و تمیزکاری حیاط شد .

دوستان زیادی محبت داشتن و حال و احوال منو پرسیدن و دلگرمی بودن برام .

امروز رفتم کلاس ..‌ اما میگن تا آخر هفته انگار همین وضع و خدا رحم کنه . یا نمیباره یا سیل میشه . انگار لذت بر ما حرامه .

بماند که آقایون مسئول چه میکنن ؟؟؟ فقط کیسه هاشون از نفت این استان هی پر و پرتر میکنن ...

و از خدمات و رسیدگی خبری نیست .




درباب نقاشی و طراحی

دوس دارم این پست رو اختصاص بدم به موضوع طراحی و هنر .

خیلی ها تو خصوصی ازم سوالاتی میکنن که  بهتره جواب شون رو اینجا بنویسم ، شاید به درد بقیه هم بخوره .

از تجربه خودم میگم ...

بگذریم که سالها منتظر بودم یه حامی برام پیدا بشه هم از نظر مالی هم معنوی .

شروع از شهریور سال ۹۶ بود که خیلی خسته و عصبی بودم... حس کردم باید یه کار جدید انجام بدم و به چند نفر زنگ زدم که هزینه و شرایط رو بررسی کنم . دنبال یه کار رنگی بودم که مشکل ببر بیار وسیله نداشته باشم .

این شد که با پاستل گچی شروع کردم دو تا کار و بعد دلم خواست آبرنگ رو تجربه کنم با اینکه از تکنیکش بخاطر وجود آب ، میترسیدم ، اما یه کار خیلی قشنگ از آب دراومد و پیوست به علایق کاری من .

سال ۹۶ قیمت ها خیلی دردآور نبود ، شایدم یادم رفته دیگه چون با الان مقایسه میکنم . بهرحال نسبت به همون سالها هم گرون بود مخصوصا اینکه مجبور میشدم خیلی از وسایل رو هم سفارش بدم و هزینه پست بدم . هر بار حداقل ۱۵۰ خرید وسیله میشد و تا حالا تمومی نداره .

خلاصه تابستون اون سال تموم شد و من دیگه نتونستم ادامه ندم . عاشق کار شده بودم و حالم خیلی بهتر شده بود .

هنر معجزه میکنه ...

حالتون اگه بده و حس افسردگی دارید ، همین حالا پاشید و یه کاغذ و مداد بردارید و بدون اینکه مدل خاصی رو تجسم کنید فقط خط و شکل هندسی و دایره های کج و کوله بکشید .

اگه مشکل خرید وسیله ندارید . یه بوم کوچیک بخرید و یکی دو تا قلمو . رنگ بریزید و هرطور حس تون شما رو هل میده رنگ بزنید به بوم و نگران نباشید چی درمیاد . برای تخلیه روانی همون سه رنگ اصلی  رنگ روغن رو من پیشنهاد میکنم که فقط بزنید به بوم . و مطمئن باشید یه تابلو زیبای آبستره خلق میکنید که کلی ارزش هنری داره و همه میگردن دنبال نقاشش.

گفتم رنگ روغن چون رنگ ها حس دارن و روون هستن و شما رو جاری میکنن .

تو همه خونه ها مدادرنگی هست اما مدادرنگی خشک و کند پیش میره به نظرم برای دست گرمی اول اونم برای ایجاد حس تازگی ، خیلی مناسب نباشه .

ولی تو کار حرفه‌ای برای خودش دنیایی داره .

کاش میشد اینو یه چالش کنم براتون و بگم کاراتون برام بفرستید. 

اگه ندید چقدر حالتون خوب شد .

ازم میپرسن از کجا شروع کنیم . علاقه داریم استعداد نداریم ... اولا از کجا فهمیدید استعداد ندارید ؟  دوما اگه واقعا اینطور باشه متاسفانه نمیتونید حرفه ای بشید اما شاید با تمرین خیلی خیلی زیاد بتونید غول استعداد رو شکست بدید و با پشتکارتون قوانین رو عوض کنید .

اگه دوس دارید شروع کنید و میخواید ببینید چقدر دست تون خوبه ... دو مدل انتخاب کنید و شروع کنید به کشیدن . مثلا یه کوزه یا لیوان یا کاسه جلوتون بذارید و بکشید . اگه بالای ۵۰ درصد شبیه شد پس شما استعداد دارید .

الان هم که چیزی که زیاد آموزش مجازی ،  به امتحان و ثبت نام یه ترمش هم می ارزه . میتونید به طرف بگید میخواید ببینید چطور هستید بعد تصمیم بگیرید ادامه بدید یا نه .

کار نقاشی و طراحی خیلی زیاد تمرین میخواد خییییلی. 

من تقریبا آخرای سال ۹۷ آموزشم رسید به شبیه سازی چهره اونم فقط با مداد . و مدل زنده میکشیدم . استادم خیلی راضی بود.  بعد که تداخل تایم پیدا کردیم و من مجبور شدم آموزش مجازی بگیرم یعنی خیلی قبل تر از جریان کرونا من مجازی آموزش گرفتم تا حالا و نمیدونم چقدر دیگه ادامه داره .

من سختی زیادی کشیدم تو این مسیر . چون یه پدر فوق العاده سخت گیر دارم که دست و پام بسته و من این سالها تا الان همش دزدی و در خفا کار میکنم . خب فکرش کنید اتاق نداشته باشی ، از مثلا بابات هم بترسی ، خب کلی زمان و انرژی از دست میدی . اما من همه رو رد کردم همه رو به سختی ولی با علاقه . اگه این شرایط محدودم نکرده بود حالا زودتر از اینا دوره م تموم شده بود . من عاشق رنگ روغنم خیلی هم تابلو زدم از دوران راهنمایی بدون آموزش . اما اون موقع آقا سرکار میرفت و من زیاد تو دیدش نبودم . اما از بازنشستگی دیگه نشد کار کنم . حتی کلاس رنگ روغن رو اگه نرفتم بخاطر ببر بیار بوم بود و دیده شدن و این شد که سیاه قلم رو انتخاب کردم و دلم میخواد یه روزی حتما رنگ روغن حرفه ای رو هم کار کنم .

دیگه فکر کنم سال ۹۸ بود که سایه پردازی با مداد برای اجزای چهره شروع شد که از هر عضو باید چندین کار آموزش میدیدم و تحویل میدادم . اولش فقط با پودر مداد بعد هم با پودر زغال و کنته . حالا هم رسیدم به تابلو .

خیلی باید صبور باشید .

خیلی علاقه مند و عاشق کار .

خیلی باید هزینه کنید . من واقعا تحت فشار زیادی قرار گرفتم این سالها و مخصوصا این سال آخر ، بسکه هزینه هام زیاد بود و هربار هرچیز رو گرون تر از قبل خریدم .

همین دیروز رفتم کلی هزینه کردم باورتون نمیشه .

قلمو دونه ای ۶۰ و ۷۰ ...

البته ناگفته نماند که ماهشهر همه چیز خیلی گرون تر از جاهای دیگه ست . درنتیجه تصمیم گرفتم صبر کنم اون قلموها از پیج ها سفارش بدم تفاوتش در حد ۲۰ تومن کم و زیاد میشه برای این دو مدل قلمو .

اصلا دیروز یه حال بد و درمونده ای پیدا کرده بودم . اما بازم به عشق این کار ادامه میدم تا تموم بشه بعد انشاالله بشه منبع درآمدم. 

پست طولانی ای شد . اما چون چندین نفر پرسیدن خواستم از خوبی ها و سختی های کار یه جا بگم که دورنمایی برای خودتون داشته باشید .

بازم اگه سوالی هست که من اشاره نکردم ، بپرسید من درخدمتم .