شروع زندگی عادی

اومدم بنویسم که از پست قبل زودتر دور بشیم . 

امروز شروع زندگی عادی مون بود بعد از حدودا ۴ ماه تلخ و زجرآور  ، البته بدون پدر،  پس اونقدر هم عادی نیس ، چون یه فرق خیلی بزرگ کرده .

امروز دیگه تنها بودیم ، جای بابا سر سفره خیلی معلوم بود . 

اصلا نمیدونم چرا هممممششش دلم میخواد راجبش بنویسم ، هر لحظه و هر تفکری که از سرم رد میشه .

ولی اینو میدونم که باید بخاطر خودم و دیگران رعایت و حفظ ظاهر کنم .



امروز هم یه مقدار مرتب سازی داشتم . 

یه سری لباس که قبلا نمیتونستم بپوشم رو از کمد درآوردم که استفاده کنم . البته بعد از درآوردن لباس سیاه . چند تا تیشرت خوشکل دارم که انشاالله بعدا میپوشم . 

یه تیشرت زرد لابلای خریدهای این مدت برای خودم گرفتم  طرح و رنگش رو خیلی دوس دارم ، بابا از رنگ زرد بدش میومد و من هیچ وقت لباس زرد نمی پوشیدم . 

من به حق یا ناحق همه جوره از بابا فرمانبری کردم ، هیچ وقت گستاخی نکردم ، به خودم ظلم زیاد کردم اما چه به احترام چه به ترس ، خییییلی به حرفاش بها دادم . و خوبه که پشیمونی برام باقی نمونده ، حسرت زیاد دارم اما پشیمونی نهههه.


برای چند نفر هدیه گرفتم که برای تشکر و همراهی شون بدم بشون . سر فرصت هدیه هر کدوم رو میدم بش . مثلا خاله م و خواهرزاده م و عروس خواهرم  و دو تا از دوستام.  اینترنتی تاپ و بلوز و شال گرفتم براشون . 

هدیه خواهرزاده م رو خودم میخوام برم خونه ش و بش بدم . خونه ش تو شهر بامون . یه پسر داره و همسرش رو ۱۳ سالی هست از دست داده ، وقتی پسرش ۴ ساله بود ، شوهرش غرق شد .  در شرایط قبل تر از فوت بابا احتمالا صبر میکردم تا بیاد و کادوش بدم ، اما حالا میخوام خودم برم ، امروز فردا میرم طرفش . 


استارت یه کلاس خصوصی  آنلاین رو زدم  امروز . باید اون یکی خصوصی که تو انتظار بود هم اطلاع بدم . 


راستی قلمچی این بار که فقط دو کلاس باش داشتم ، حساب کتاب بهتر و بیشتری بم داد . و باعث شد انگیزه بیشتری برای کار باشون بگیرم . 


دلم برا کارای هنری تنگ شده ، میخوام دست به کار بشم ولی هنوز مشکل جا دارم ، جایی که وسایل کارم ثابت بذارم یه گوشه و هر وقت شد بشینم پای کار ، آخه میخوام چندتا کار رنگ روغن بزنم برای فروش ، و رنگ روغن  جای خوب میخواد و فضایی که کثیف کاری توش پیش نیاد . 


داداشم همش گیر کاراست و ظهر که خونه ست میخواد استراحت کنه و نمیتونم بگم بیا اتاق کوچیکه یا انبار بریزیم و مرتب کنیم تا منم جام اوکی کنم ، برای همین فعلا وضعیت جای کارم معلق هست . 


بابا برام دعا کن . دوست دارم .


نظرات 1 + ارسال نظر
تیلوتیلو دوشنبه 28 شهریور 1401 ساعت 14:40 https://meslehichkass.blogsky.com/


آفرین بابت اینکه استارت زدی که به خودت کمک کنی
ممنون بابت کلاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد