امروز هوا سرد شد . البته ما بش میگیم سرد . چون همیشه اینجا گرم .

تو خونه موندن خسته و عصبی م داره میکنه . کاش یه فرجی بشه برای همه . دلم میسوزه برای خون هایی که هدر میرن .

حالا داره بارون میزنه و صدای قشنگ رعد و برق،  دلم رو شاد میکنه . بازم دلم کار رنگی رنگی میخواد . 

دیگه امروز باشگاه رو هم از دست دادم . چون همه جا تعطیل. 

از ظهر ، صدای تیراندازی میشنویم.  شهر من هم نا آرام ست .

الهی ریشه ظلم ، نابود بشه .


پ . ن . گاهی دلم میخواد نویسنده بشم . بشینم پشت میز و داستان بنویسم از قصه های واقعی .

قلمم بدک نیس . اما دیگه این یکی کار رو نمیتونم الان انجام بدم . راهنمایی که بودم . دو تا داستان کوتاه نوشتم و بعد پاره کردم .


وبلاگ تنها جایی که تو بی اینترنتی میشه بازش کرد.  جای بسی شکر است .

میگن از همه چیز بنویس . از هرچیزی که اذیتت میکنه . بیرون بریز تا سبک بشی . تو جمعه دلگیر ، غصه بنزین و بدبختی روز افزون حالم رو بدتر کرد . کاش خدا یه نگاهی به بنده های بدبختش کنه .

خواب شب هام افتضاح شده . آقا شده کابوس هر شب من .

آرامش ندارم . حتی بارها تو خواب ناله کردم و  خواهر و برادرم متوجه این حال پریشون من شدن و گفتن چته .

از خدا خیلی طلب دارم .

کاش یه اتفاق متفاوت بیفته. 

طرح چهره ای  که خودم کاملا تجربی و بدون آموزش ، با سیاه قلم کار کردم .

اینجا میذارم ببینید. 

اون طرحی که تو دستمه هم بعدا میذارم .



حبس ابد

چطور میشه یه نفر بتونه 37 سال از عمر منو بگیره . واقعا توش موندم .

اگه آدم کشته بودم ، اعدام نمیشدم ، دیگه بعد 20 سال آزاد میشدم . اما حالا چی ، حبس ابد .

این خونه یه وقتایی منو فریاد میزنه . که بیا بنویس . واقعا انگار یکی منو میکشه اینجا . انگار درونم هوس میکنه برای اومدن اینجا و برای نوشتن.  شایدم اولش حرفی نباشه . اما اگه نیام ، صداش مرتب تو گوشم میپیچه   .

هنوز کتاب تو دستمه . راستش خیلی جذبم نکرده . و دوس ندارم هم بذارمش کنار . احساس شکست میکنم اگه کامل نخونمش   . پس باید صبوری کنم تا شاید آخرش لذتی داشته باشه و پندی برای زندگی .

هر شب ، برنامه فردا صبح رو چک میکنم و ترتیب کارهام رو با خودم مرور میکنم . زمان کم میارم . و همیشه یه کاری میمونه که من توش جا موندم .

پنجشنبه دوس ندارم برم کلاس . دوس دارم برم دور دور . اما زندگی خرج داره  . منم آدم تو خونه موندن الکی نیستم .

تو فکرم پارچه ببرم خیاط برام مانتو بدوزه.  فعلا درحال چک کردن زمان خودم و خیاط هستم . احتمالا هفته دیگه میرم .

دیگه همین ...