13 فروردین

اینکه سالهای پیش هم مثل امسال گذشته بماند...

کل تعطیلات تو خونه گذشت و هیچ کدوممون بیرون نرفتیم.  حتی آقا و مادر . چون به دلایل غیرمنطقی و لج بازی ماشین رو روز 29 فروخت و اولین غصه سر سفره هفت سین به دل همه مون نشست.  مهمان داری کردم تا رسیدیم به امروز . از برنامه های نقاشی فقط تونستم به زور یه ماشین طراحی کنم .

سفره هفت سین رو امروز از تو ویترین جمع کردم . غصه دیگه ای توش بود . اینکه یه سفره پهن شد و جمع شد بدون اینکه هیجان و شادی و نویی و تازگی توش حس بشه . خیلی ناراحت کننده ست . هزینه کنی برای شاد شدن اما ...

مانتو و کفشی که هنوز نپوشیدم و بخاطرشون دعوا شد و هنوز تو کمد هستن تا برم سرکار و بپوشمشون. 

به این فکر رسیدم که هدف از زندگی چیه واقعا . زندگی ای که هیچ تغییر مثبتی توش اتفاق نمی افته یه زندگی نباتیه. 

امیدوارم هیچ کس زندگیش مثل ما نباشه. 

غصه و عذاب وجدان از شرایطی که بین من و آقا ایجاد شده نمیذاره حالم رو به بهبود بره .

از رفتن هم خبری نیست چون همه مخالفت خودشون رو به دلایل مختلف ابراز کردن که بعضی هاش منطقیه و بعضی هاش نه .

فعلاروزگار سر میکنم تا ببینم کی تموم میشه. ..

نظرات 3 + ارسال نظر
ریحانه چهارشنبه 15 فروردین 1397 ساعت 02:01

اره برو سر کار. در ضمن خیلی خیلی واضحه همه با رفتنت مخالفت میکنن!!!
من تاحالا دور و برم کسی رو ندیدم که با رفتن یا مستقل شدن دخترشون توی ایران اوکی باشن. ولی خوب، دخترا هم میرن و دو سال دعواست و بعدش همه چیز حل میشه.

انشالله بهترین ها برات اتفاق بیافته

راست میگی همینطوره. ممنون عزیزم که به فکرمی

قطره دوشنبه 13 فروردین 1397 ساعت 11:15

به نظرم نفرت و کینه رو هرچی دنبال کنی، بیشتر اذیتت میکنه.
خودتو ازش رها کن. بی تفاوت باش. به چشم یک بیمار بهش نگاه کن. سعی کن زیاد باهاش هم کلام نشی. زیاد جلو چشمش نباشی.
اگه امکانش بود ازدواج کنین.
به نظرم نوشتن مکرر از مشکلات، بیشتر باعث اعصاب خردی میشه.
میگن یه نفر به نامه نویسی میگه که از مشکلاتش بنویسه برای پادشاه. بعد از نوشتن نامه، میگه برام بخون. مرده از شنیدن مشکلات خودش گریه ش میگیره. میگه من چقدر بدبخت بودم و خبر نداشتم!
حالا یه جمله ی منفی گفته و اذیت کرده. چرا همش تکرارش میکنین. خوشتون میاد دل آزرده کنین خودتون رو؟

یه فامیلی داشتیم بچگی ها همش مسخره م میکرد که قدم بلنده و پاهام بزرگه. خودش کوتوله بود و از من ایراد میگرفت.
منم همش غصه میخوردم.
یه روز مامان بهم گفت، با حرف اون، تو نه بلند میشی، نه کوتاه. تو خودت هستی. ولش کن.
بعد اون حرف مامان کلا بیخیال حرفای اون آدم شدم.
الان که به اون زمان فکر میکنم خنده م میگیره که با ۱۶۰ قد، من کجا درازم؟!!!!

قطره عزیز که حرفات دریایی از محبت داره . شاید زمان لازم داشته باشم برای کمی فراموشکار شدن . شاید برگردم سرکار بهتر بشم . و اینو بدون ته قلبم با همه ناراحتی که داشتم الان دلم میخواد اوضاع رو عادی کنم و از این حالت بحرانی دربیارم. دنبال راه و فرصتی هستم برای فراموش کردن و عادی دیدن . دلم نفرتی نداره توش . و بخاطر اون روزای پر نفرت خیلی پشیمون و ناراحتم . مرسی قطره عزیز

قطره دوشنبه 13 فروردین 1397 ساعت 11:05

این متن رو خانم بهاره رهنما گذاشته بودن تو تلگرامشون. کانال یه روان شناسه. گویا مشاوره تلفنی هم دارن
براتون میذارم اگه دلتون خواست ازشون راهنمایی بخواین

آزیتا علیشاه، روانشناس از کانادا
@azita_alishah
جهت هماهنگی وقت برای مشاوره تلفنی یاحضوری با ادمین:
@pm_mohammadi
ارتباط برقرار کنید. شاد باشید.
@azitalishah

مرسی . حتما چکش میکنم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد