بلندی های بادگیر

راستش رک و پوست کنده بخوام بگم از کتاب خوشم نیومد . چون محور اصلی داستان کینه توزی بود . عواطف و احساسات در حد چند خط توش آورده شده بود .

بعد از مدتها که دست به خوندن کتاب شدم یه جورایی تو ذوقم خورد . با تعریف هایی که از کتاب شنیده بودم تصور و انتظار رمان قشنگ تری داشتم .

بهرحال احترام کاملی برای نویسنده قائلم ،و این هم یه سبک .شاید به دل من نچسبید اما دلیل بر بد بودنش نیس.

من دوس دارم وقتی کتاب میخونم ، کتاب طوری باشه که حالم رو بهتر کنه و با زندگی خودم فرق داشته باشه. اما این کتاب اصلا اینطور نبود.

سرگرمی های من

شب اول ماه رمضان بامیه درست کردم.  جاتون خالی عالی شد . اهل خونه همه خیلی خوششون اومد و حتی یه دونه ش هم نموند . تجربه قشنگی بود چون برای سفره افطار بود .

حالا یه رمان به اسم بلندی های بادگیر رو شروع کردم به خوندن . آخه هنوز کلاس های ترم جدید شروع نشده . باشگاه هم بخاطر روزه بودن و کمر درد فعلا فقط یوگا میرم. تو برنامه م هست برای کمرم آب درمانی برم . و دارم از داروهایی که ارتوپد داد میخورم.  البته فیزیوتراپی نوشته اما بخاطر هزینه جلسه ای 35 تومن و مشکل زمان رفت و آمد، تصمیم به رفتن ندارم.  فقط امید دارم با همین درمانها خوب بشم .

چند روزی اوضاع جسمی خواهرم بدتر شده و فشار خیلی بیشتری به دست و کمرم وارد میشه . لحظاتم سخت تر میگذره.

با خدا خیلی حرفها زده ام که همه بی جواب مانده اند.

میرم که با خوندن رمان دور از چشم مخالفان خودم رو سرگرم کنم.

براتون از خدا سلامتی و خوشبختی آرزومندم دوستان خوب من .

پیشنهاد کار

همیشه سعی میکنم پست های تلخ رو سریع رد کنم که پست اولی وبلاگم نباشن . خب ناراحت میشم ،عصبانی میشم و مینویسم اما نمیخوام آینه دق وبلاگم باشه.

یه کلاس خصوصی بهم پیشنهاد شده که دختر 8 ساله هست . پدر دختره تماس گرفت و کلی راجب شرایط صحبت کردیم . اما مشکل اینجا بود که ازم تضمین میخواست که قرارداد یکساله ببنده و بعد از یه سال دخترش رو بلبل از من تحویل بگیره که بتونه راحت انگلیسی صحبت کنه . هر چی گفتم چنین چیزی رو نمیشه تضمین کرد و به عوامل زیادی چون شرایط آموزش و توانایی و استعداد و تمرین دانش آموز بستگی داره تو کتش نرفت  . گفت حاضره پول یکسال رو تو دو قسط بده مثلا اگه بشه 4 میلیون، یه قسط اول کار بده و یه قسط 6 ماه بعد . راستش پول خوبیه برا منی که تو آموزشگاه درآمدم ناچیز و جون کندن.  گفتم بذارید فکرام کنم و مشورت کنم . به هرکس گفتم، گفت نمیشه چنین تضمینی داد . دوره ای کار کنید و پیش برید . منم بشون گفتم اما قبول نکرد . و کار پرید .

واقعا هم نمیشه تضمین کرد اومدیم یه اتفاقی برا من افتاد نتونستم ادامه بدم . یا بعد یکسال دخترش طبق تعریف خاص خودش پیشرفت و تغییر آنچنانی نداشت آنوقت چی؟ شاکی نمیشه که شما اینقدر پول از ما گرفتی . چون میدونم اینجور آدما تعریفشون از پیشرفت جور متفاوتی ست . حالا هرقدر هم که من زحمت بکشم .

من اصلا پول برام تو کار مهم نبوده زیاد . همیشه با وجود گرفتن هزینه های کم اما تمام تلاشم رو کردم که شاگردای خوبی تحویل بدم . دیگه قضاوت هرکس با خودشه .

باز یه ترک دیگه

هر بار ضربه ای که میزنه بدتر از ضربه قبلی ست . یا میشه جور دیگه هم تعبیر کرد و اونم اینه که من ضعیف تر و شکننده تر از قبل شدم . با اینکه تلاش میکنم قوی تر باشم اما انگار روند معکوس رو میرم . هر کار میکنم نمیتونم بیخیال حرفاش بشم و در خودم خرد نشم . مثل آوار در خودم فرو میریزم .

واقعا چرا نمیتونم دربرابرش قویتر و محکم تر بشم .

امروز هم دلم رو شکست و اشکم رو جاری کرد .

امروز هم دلم از بخت خودم گرفت .

دلتنگ حرف زدن با کسی از جنس مخالف شدم .

دلتنگ یه آغوش که محکم منو تو خودش جا بده و بگه جانم من هستم و تو غصه هیچی رو نخور .

در شرایطی که سعی میکنم قلبم و معنویاتم رو برای ماه رمضان قویتر کنم یه دفعه خنجر میخورم و میشکنم . میشکنم به دست کسی که باید منو میساخت و جون میداد .

کسی که میتونست جان من باشد نه مرگ من .

کاش میتونستم حذفش کنم از فکرم و از چشمم و از یادم . به اون معنا که با بودنش هم همه بدی ها رو ندیده بگیرم و بگم اشکال نداره پدر است دیگر .

چقدر من میتونم بد دل شده باشم که سعی کنم نبودنش رو در خودم تمرین کنم . اما خدا شاهده که من فقط میخوام بدی های او را حذف و ندیده بگیرم تا سرپاتر بمونم . تصور بدی از من نکنید دوستان عزیز.  اگه خواننده من هستید میدونید که هر بار چطور منو له کرده . تازه من روم نمیشه بگم که چی میگه و چطور رفتار میکنه .

بازم دلم گرفته و تنگه.  خیییییییییییییییییییییلی....

خیییییییییییییییییییییلی. ...

خیییییییییییییییییییییلی. ...

گاهی های زیادی تو زندگیم بوده که آرزو کردم کاش به یه بیماری که مرگم رو سریعتر میکرد مبتلا میشدم . مثل خیلی از دختر پسرای جوون تو سن کم و کمتر حتی،یا سکته میکردم یا از وخامت بیماری میمردم.  یه هفته پیش خواهر دوست خواهرم تو سن 22 سالگی بخاطر مشکل کلیه و دیالیز فوت کرد . کاش نصیب من میشد . یکی با کلی آرزو و داشته های رنگارنگ میمیره، یکی هم مثل من پوچ تو این دنیا فقط جا میگیره و اکسیژن بقیه رو کم میکنه .

هزار افسوس.

حس ماه رمضان

دو هفته ای هست که دارم به شروع ماه رمضان فکر میکنم و میخوام بعد از تقریبا سه سال حس ناخوشایند نسبت به روزه داری تو جهنم خوزستان، جور دیگه ای بش فکر کنم و جور دیگه ای شروعش کنم . با صبر و شوق بیشتر . از دلم و ایمانم بیشتر مایه بذارم . و سر میل دلم قرآن بخونم نه سر قید و شرط ختم قرآن. که البته سعادت میخواد . چند سالی که ماه رمضان تو گرماست من خیییلی اذیت میشم . یعنی یه چی میگم یه چی میشنوید. برای همین است که از اومدنش ترس میگیرم.  و حتی بهتر بگم خوشحال هم نمیشم . و ناراحتم ازین تفکر و احساس.  البته واقعا تو خونه ما رمضان هم شکنجه های خاص خودش رو داره . خواب بسیار کم میشه . البته ما عادت شب زنده داری نداریم و روال ساعت خوابمون تو شب و روز مثل بقیه ماهها پیش میره .روز همون ساعت 7 و 8 بیدار میشیم و دیگه حق نداریم بخوابیم تا ظهر ،تازه اگه بعضیا بذارن ظهر هم بخوابی و استراحت کنی . کارام بیشتر میشه . و گرما غوز بالا غوز تو خونه . روزایی که باشگاه میرفتم ساعت 8 تا 11.30 . برای ماه رمضان آمادگی جسمانی رو از برنامه م حذف کردم چون میدونم جون و کشش ندارم . و مجبور نیستم بخاطر بیخوابی سحر ، زود و  خسته بلند شم برم باشگاه . اینجوری میتونم حداقل نیم ساعت بیشتر بخوابم .

اوضاع کمرم بگیر نگیر داره . گاهی خوبه گاهی خیلی درد میکنه . دیروز رفتم متخصص ارتوپد اما نوبت هاش پر بود و ویزیت نکرد . یه نوبت برای شنبه اول وقت داد . اما دارم به این احتمال فکر میکنم که شاید کمر درد من بخاطر آمادگی جسمانی باشه . آخه من از بهمن و اسفند آمادگی جسمانی شروع کردم و فروردین دردم شروع شد و قبلش مشکل نداشتم . حالا گفتم این یه ماه رمضان که نمیرم ببینم چطور میشم بعد اگه خوب نشدم برم دکتر متخصص ببینه.  به نظرتون این کار بهتر نیس تا اینکه بخوام برم کلی هزینه دکتر و ام آر آی و دارو و این چیزا بدم !؟

دارم دعای مشلول رو میخونم . به دلم نشسته دوس دارم هر روز ماه رمضان بخونمش ایشالا خدا توفیق بده . امسال میخوام از در آشتی با خدا روزه بگیرم . برای همه تون آرزوی بهترین ها رو دارم .