حالم خوبه

مامانم خدا را شکر برگشت خونه براش بالون هم زده بودن . فعلا تو خونه در حال استراحته.  شاید دیگه صبح ها همون سه روز را هم باشگاه نرم . آخه کارام خیلی زیاد شده . حتی دستهام درد میکنه . و این تنها کاری بود که من برای خودم انجام میدادم . شاید موقتا تا این دوره نقاهت رو بگذرونه نرم و بعد دوباره ادامه بدم . و البته شایدم با همین اوضاع به کارام یه سر و سامانی بدم و برم . آخه اگه چند روز نرم دیگه کلا نمیرم و هرچی این مدت برا این کار صاف کاری شرایطی کرده بودم هدر میره. نمیدونم حالا تا ببینم چطور میشه .

اینقدر حرف تو دلمه که خدا میدونه . احساس می‌کنم دیگه تحمل نگه داشتنشون رو ندارم.

نمیدونی چقدر آرزومه بیام اینجا از یه اتفاق قشنگ بنویسم . از یه شادی و ذوق قلبی براتون بگم . اما باور کنید من تو نوشتن اغراق نمیکنم و تازه خیلی چیزهای دیگه هم هست که من اصلا ازشون نمی نویسم.  بازم معذرت میخوام از اونایی که محبت میکنن و میان به من سر میزنن ولی غصه میخورن با خوندن نوشته های من .

نظرات 3 + ارسال نظر
طلوع ماه چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 12:25 http://mmnnpp.blog.ir

انشالله بهتر باشن مامان گلت.
کاش بتونی باشگاه رو ادامه بدی لابلای برنامه هات.
کلاس های آموزشگاه چی؟اونا رو میری هنوز؟

سلام عزیزم. فعلا مجبور شدم سه روز باشگاه رفتن رو بکنم دو روز . آموزشگاه هم الان یه کلاس فقط دارم ترم تموم شد تا شروع بشه . راستش این خود له کردن ها داره آزارم میده همه ش باید از خودم بزنم برا بقیه

تیلوتیلو دوشنبه 13 دی 1395 ساعت 09:54

خیلی خوشحالم که خوبی

ممنونم خدا کنه تو هم دلت به آرامش برسه

تیلوتیلو دوشنبه 13 دی 1395 ساعت 09:54

بیا از شادی هات بنویس
حتی اگه شادی های یواشکی هستند
ما از شادیهات شاد میشیم
ب نظرم هرطور شده باشگاه را ترک نکن
این کار را به خاطر خودت میکنی و اگه ترکش کنی یواش یواش خودت را فراموش میکنی
به نظر من حتی کارهای بیشتری را به خاطر خودت انجام بده

چشم عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد