برای نوشتن فقط کاغذ و قلم لازم نیس بلکه دل و دماغ میخواد واقعا !
نمیدونم چه حال جدیدیِ که حوصله توضیح ماوقع های خونه مون رو ندارم و فقط دلم میخواد تو یه جمله بگم و رد بشم ، بگذرم . هر روز به خودم میگم برو بنویس اما حسش نمیاد . نه اینکه حالم خیلی بد باشه اما نمیدونم چه جوریاس.
هنوز مشغول سفارش طراحی م هستم ، فقط حین کار لذت میبرم و بعدش باز بازیچه طوفان ها میشم .
خیاط شلوار رو برام دوخت و هزینه نگرفت به جبران خرابی دوخت .
این چند روز هم هر جا که شرایط اوکی بود کلاس خصوصی گرفتم چون فصل امتحانات ، خصوصی ها بیشتر میشه و تو هر چند موردی که از دست میرفت ، میگم کاش اتاق داشتم .
جلسه دوم مشاوره م رو دیروز صبح گرفتم . هنوزم میگم هزینه ش برام زیاده . ولی تلاشم رو میکنم . دکتر یه تکلیف بم داده که همه خشمی که از پدر داشتم رو بنویسم با همه جزئیات و احساسات منفی که داشتم و واقعا حالا بعد از نبودش برام کار سختیه ، انگار دارم تو خودم رو میکنم و لجنزار وجودم رو بالا میارم و با حس های خیلی متناقضی در خودم روبرو میشم ، و حتی حس ملامت و گناه میگیرم ، دکتر گفته باید همه آسیب ها شناخته بشه تا بتونیم به راه حل برسیم .
پنجشنبه ای که گذشت بازم من شب امتحانی داشتم از ساعت ۲ تا ۹:۳۰ شب ، یه سر و بدون استراحت . این کلاس ها برای اساتید قلمچی درآمدی ندارند متأسفانه مگر اینکه به دور دوم برسن . میخوام جلسه بعد بپرسم آخه چرا ؟
این موضوع رو دوس ندارم و حوصله ندارم بیشتر باز کنم .
ولی به این دلیل گفتم که اون داداش متاهل گفته بود ساره کجاست و بعد گفته بود حتما رفته جایی و شما نمیگید ، بش گفته بودن اگه باور نمیکنی برو محل کارش ............... و حال من چقدر خراب شد و به روش آوردم که داره توهین میکنه و بعدش چی شد هم بمونه .
واقعا در خودم توصیف این حس و حال بد رو ندارم .
فقط یه بار دیگه باعث شد به خودم بگم بدبخت بابات مُرد ، فکر کردی آزاد شدی ، نههههه تو هنوز تو قفسی فقط زندان بان عوض شده . و انگار قرار نیس من آدم خودم باشم و نه مدل عروسکی دیگران .
پرهات رو قیچی کردن و پاهات رو به هم گره زدن .
از همه آدم هایی که به هر شکل و دلیلی دارن حق زندگی رو ازم میگیرن بیزارم ....
حالا یکی نیس بگه خبببب دلت خوش بعدش چییییی؟
یک هدیه خاص و منحصر به فرد!
طراحی چهره عزیزان شما با بهترین کیفیت و کوتاه ترین زمان با تکنیک سیاه قلم
یک هدیه ارزشمند و ماندگار .
برای اطلاع از شرایط سفارش و هزینه با اکانت تلگرام @ssamo8 یا اینستاگرام @ssamo تماس حاصل فرمایید.
بعد از چند ماه پوشیدن لباس سیاه و سورمه ای و خاکستری و نهایتا سبز پررنگ ، امروز یه بلوز صورتی پوشیدم که خواهر بزرگه برام آورده که سیاه دربیارم ، موهام رنگ کردم ، البته نه رنگ روشن، همون رنگ قهوهای تیره موهای خودم و فقط دستم رسید که جلوی موهام رو لکه گیری کنم . سرحال اومدم و رنگ صورتیه حس میکنم کلی حال خوب داد ، حال زنده بودن و نفس کشیدن. موهام هم مرتب و قشنگ شد چون سفیدی ها دیگه بدجور تو چشم بود .
فردا صبح میشینم پای سفارش هام . ذوق دارم براشون . احتمال زیاد فعلا پیاده روی نرم که بتونم بیشتر کار کنم ، وقتی کاری شروع میکنم هرچی که باشه ، دلم میخواد بشینم و تا جایی که میشه وقتم براش بذارم .
امروز از صبح داره یه بارون قشنگ و ملایم میزنه ، هوا هم برای من سرد نیس بلکه عالیه . اما هوای خونه بیشتر وقتا گرم و خفه ست .
بزرگ بودن رو باید خیلی بیشتر از قبل تمرین کنم . باید بیشتر بش فکر کنم ، چطور میشه بزرگوار بود ، چطور میشه با اینکه کوچیک بود اما بزرگ دل بود ، باید بیشتر تمرین کنم باید بیشتر تمرکز کنم .
هنوز این دنیا پر از آدم های خوبه .
آدمایی که دلی به وسعت اقیانوس دارن و وجودی فرشته وار .
حساب کتاب شون هم تو هیچ چرتکه و کامپیوتری قابل ارزش گذاری نیس .
بگم براتون از این انسان فرشته صفت
شاید فقط دو هفته ست که میشناسمش، ظاهرا چندین وقته خواننده من بوده ، با من حرص خورده ، غصه خورده و آخرش سکوتش رو شکسته .
سکوتی که فقط صدای محبت میده .
سعی میکنه راه کاری بده و محبتی برسونه .
و به من سفارش کار میده و قیمت کار رو به دلار با من حساب میکنه ، چون ایران نیس ، و من با چشمانی پر از اشک ذوق با کلمات بازی میکنم تا قدردانی کنم اما کلمات قاصر از توصیف و تشکر هستن .
حالا اینجانب ساره سفارشی از خارج ایران دارم که بشینم پای کار و این بار علاوه بر تخصص هنری م ، کلی عشق هم وارد تار و پود کارم کنم، و بتونم ذره ای از اون محبت و بزرگی رو جبران کنم .
خیلی باید دلت بزرگ باشه که تو قالب حمایت گری محبت کنی . من میدونم حامی بودن چقدر ارزشمنده و میدونم کار هرکسی نیس .
ممنونم دوست عزیزم .
پیرو ای اتفاق خوب ، میخوام جلسات مشاوره بگیرم با یه دکتر روانشناس ، واقعا این مدت احساس نیاز میکردم و میکنم .
جلسه اول رو هفته پیش گرفتم و انشاالله بتونم بقیه رو هم بگیرم . هزینه ش برای من خیلی راحت نیس ، اما مثل محبت این دوستم ، حتما بقیه راه هم باز میشه.
مثلا دیروز رفتم کلاس خصوصی .
و از شنبه میشینم پای سفارش .
ممنون میشم منو برای سفارش کار سیاه قلم و حتی تدریس آنلاین یا ترجمه به دوستان تون معرفی کنید .
خواهرم بهتر شد اما من دیشب تا صبح از حال بدم نخوابیدم ، وضعیت مزاجی منم ریخت بهم و گلاب به روتون تهوع و استفراغ ، انگار از حرص این چند روز و بیخوابی ها و تمیزکاری ها منم مریض شدم و سردی کردم ، امروز صبح از جام بلند نشدم و تا وقت ناهار کاری نکردم ، اصلا حتی میخواستم ادا دربیارم اما واقعا نیاز نبود چون حالم خودش بد بود . همش دعا میکردم خواهرم خوب بشه که مجبور نشم با اون حالم کارش کنم نصفه شبی .
هرچه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک . پرستار که مریض بشه دیگه تصورش کنید .
فردا هم انشاالله طبق برنامه م صبح میرم پیاده روی . یعنی عاشق هوای سردم ، دلم میخواد سرد باشه زیر پتو مچاله کنم خودمو اما گرم نباشه . عاشق صبونه بیرون و کلا رستوران و کافه رفتن هستم . اما انگار هیچ کس دل خوشی نداره که بش بگی بیا باهم بریم . دلم یه صبونه بیرون تو فضای سبز میخواد تو هوای سرد . خدا رو شکر هوا رو به سردی رفته گوش شیطون کر . یعنی پایه داشتم حتما حداقل ماهی یک بار برنامه بیرون میچیدم ، تنها رفتن هم همیشه مزه نمیده .
برای آرامش و رهایی م دعا کنید . ببخشید که کام تون تلخ میکنم با نوشته هام .