از دیروز تا حالا داره بارون میزنه ، یه سررر ، کوچه ها پر آب شده تو کل پاییز و زمستون چنین بارشی نداشتیم . صداش خیلی قشنگه ، خنکی و سرماش روح رو نوازش میکنه ، فقط مشکل آبگرفتگی ها هست و اون افرادی که مشکل مسکن و فاضلاب دارن .
همیشه گفتن بارون رحمت خداست . و حتما هست . همین که حال همه ما رو خوب میکنه ، این یعنی رحمت .
صبح شروع کردم به آماده سازی سفره هفت سین . جارو کردم و گردگیری. داداش رفت یه مقدار خزید کرد اومد از بارون و هیجان مردم گفت و منم گفتم برا بقیه خریدهات میام بات دوری بزنیم . بدون چتر رفتم و گذاشتم خیس بشم و قطرات بارون رو لمس کنم . بقیه خریدها رو کردیم و اومدیم خونه . ناهار و بقیه کارا .
موهام رو نتونستم ریشه گیری کنم . البته خیلی هم پیدا نیس ولی بخاطر عید دلم خواست ولی وقت نکردم .
چند تا از قاب هایی که برای فروش آماده کرده بودم رو عیدی دادم به چند تا از دوست و همکارای خاص . دو نفرشون هم دست خالی نیومدن ، یکی شون برام شکلات و حلواشکری آورد و یکی هم یه بلوز و کلیپس . خیلی سورپرایز شدن و خیلی خوششون اومد . منم لذتش رو بردم .
ما و مخصوصا من نمیتونیم امشب رو تا صبح بیدار بمونیم ، پس میخوابیم و صبح برای تحویل سال بیدار میشیم . بعدش اگه شد باز میخوابم اگه نه که هیچ .
امیدوارم سال خیلی خوبی بشه برای همه مون .
همه خواسته هامون تیک بخوره و خاطره قشنگی بشه برامون .