بازم گناوه

داداش بزرگتره چند باری این مدت برنامه بیرون رفتن پیشنهاد داده بود که همگی بریم . و درنهایت یکشنبه دیلم گناوه جور شد که تو روز آف من باشه . ساعت ۶ همه مون بیدار شدیم و آماده شدیم و قبل ۷ از خونه دراومدیم. من و خواهر برادرم و عروس تو یه ماشین بودیم ، اون داداش و خانمش و مامان تو یه ماشین . با عروس همراه آهنگ ها کل زدیم و شنگول بازی درآوردیم. مثل سال‌های قبل که بابا بامون بود ، تو پارک هندیجان جا انداختیم و بساط صبونه رو اوکی کردیم . عروس تخم مرغ درست کرد ، منم خیار گوجه خورد کردم و پنیر گذاشتم تو سفره و همگی زدیم بر بدن ، و چه این صبونه ها میچسبه تو هوای آزاد و البته خنک یا حتی سرد . خواهر برادرم که پیاده نشدن ، خواهرم فقط تو بازار یه سری کامل بردیمش ولی سری های بعد پیاده نشد چون اذیت بود . 

خانم داداش هم با اینکه نسبتا وضعیت درمانش استیبل شده و ظاهرا بهتره ، کلا آدم خیلی کم حرفیه ، برعکس عروس که پر از شور و هیجانه و همه جوره کنارش حالت خوبه . 

هم بازار دیلم رفتیم و هم گناوه ، من دوتا بلوز مشکی زیر مانتویی ، مداد چشم ، عطری که داداش بزرگتره حساب کرد برام ، دو تا ماگ فلاسکی ، کیف رو دستی ، یکی دو تا چی کادویی هم خریدم. ناهار هم از یه هتل رستوران خریدیم و تو پارک خوردیم. بعدش رفتیم کنار ساحل بساط چای راه انداختیم که اونقدر باد بود که مجبور شدیم یه پتو رو سر بذاریم تا این آب جوش بیاد ، عین کرسی رفته بودیم زیر پتو بعدم چای خوردیم و رفتیم موتور سواری دم ساحل ، البته فقط من و عروس . اولش من جلو نشستم و یه کم روندم خیلی برام هیجان داشت ، خانواده هم از دور کلی بم خندیدن ، ولی چون کنترلم خیلی مسلط نبود، عروس نشست جلو و من عقب و برا خودش گاز داد و کیفش بردیم ، البته رفت تو یه بخش گلی و من کلی گلی شنی شدم ، ولی به هیجان و تجربه ش خیلی می ارزید . 

بعد از اون هم بازم کلی بازارگردی کردیم ، بازار گناوه خیلی بزرگه و هرچقدر بچرخی بازم جاهایی هست که وقت نکنی بری . خدایی اون روز پادرد گرفتم و چون عقب ماشین هم جامون تنگ بود اذیت شدیم . هوا تاریک شده بود و ما هنوز تو بازار بودیم ، و تابرگشتیم ساعت فکر کنم ۸ شب شده بود . 


وای بچه ها یادم رفت بگم گناوه که بودیم برام یه پیام واریزی اومد به مبلغ یه تومن ، اگه گفتید چی بود ؟ 

وای حتی از تعریفش هم کلی هیجان میگیرم . یه موقع فکر نکنید این چقدر پول ندیده ست ، نههههه ، پاداش سالیانه برای من واریز شده بود ، پاداش ، من که تو عمرم پاداش نگرفته بودم ، این چیزا برام کلی هیجان و خوشحالی داره خب . 


طراحی های این هفته هم تکمیل نشد و کارام دو هفته عقب افتاده و هی داره برام سخت تر میشه . دیگه نهایتا عید کارام جبران میکنم . 


برای فردا نوبت مشاوره  گرفتم.


نظرات 4 + ارسال نظر
تراویس بیکل پنج‌شنبه 17 اسفند 1402 ساعت 20:28 https://travisbickle2.blogsky.com/

همیشه به گردش

ممنونم

رضوان پنج‌شنبه 17 اسفند 1402 ساعت 12:18 http://nachagh.blogsky.comy

به لطف خدا خبرای خوب اینجا نوشته ای .انشا الله همیشه به شادی و طرب روزگار ات بکذره و دلشاد و خندان ببینمت.سفر ها شدند سه تا در تابستان و این نیمه دوم سال.بیشتر و بیشتر به گلگشت ببینمت حیگر!تا من هم شاد شوم.

مرسی رضوان جان
الهی شما هم شاد و سلامت باشید همیشه

معصوم پنج‌شنبه 17 اسفند 1402 ساعت 08:03

سلام وقتتون بخر خریدا مبارکتون باشه . اسم عطرکه خریدین لطف می کنین بگین ؟ و چند تا عطر خوشبوی دیگه . ممنون

ممنونم
اسم این عطر ساسپنسو هست ، خنک و شیرین ملایم . من خیلی دوسش دارم .
خیلی عطر شناس نیستم اما ۲۱۲ سکسی و باس بهترین های شخص من بودن

صبا پنج‌شنبه 17 اسفند 1402 ساعت 06:50 http://gharetanhaei.blog.ir

وای چقدر عروس خوب و دوست داشتنیه

خدا برای کل خانوادتون حفظش کنه

خیلی خوشحال شدم که بازم گردش داشتید

آره خدا رو شکر عروس خیلی خوبه .
ممنونم عزیزم
مرسی صبا جونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد