مزایا

هنوز مودم خیلی پایینه . جسمم خسته ست خیییلی . روحم همینطور.  

تکالیف طراحی رو به کمترین کیفیت انجام دادم و نشد که بهتر کار کنم. 

قراره این هفته بالاخره با مدرسه مدیر مرضیه برم اردو اهواز .  مدیر تاکید کرد میخوام بامون باشی و روت حساب کردم . 

امروز سر ناهار یه جا مامانم رو مخاطب کردم و گفتم ماما من پنجشنبه میرم اردو . یه جا اعلام کردم که مجبور نشم جدا جدا بگم . مامانم هم گفت برو به سلامتی.  پرسیدن کجا و چطور . منم  گفتم اهواز و یه مجتمع  تفریحی .  

جمله م اجازه ای نبود . انتخابم رو مطرح کردم . البته اگرم میگفتم اونا مخالفت نمیکردن برای یه صبح تا عصر اردو رفتنم . 

معمولا اولش مشکلی پیش نمیاد اما بعدا تو بحث مثلا خواهرم میگه آره فلان روز رفتی اردو ... و و و 

مدیر مرضیه رفته بود اداره و خبر خوب آورده بود که قراره بعد عید یه اضافه حقوق بر اساس ساعات و سنوات کاری با درجه بندی به همه کادر داده بشه،  و خب هرچه سابقه بیشتر ، این افزایش هم بیشتر . و این اضافه حقوق جدا از اون ۲۰ درصد افزایش سالیانه ست . 

و گفت ستاد و شرکت درنظر دارن تا جایی که میشه نیروهاشون رو حفظ کنن حتی نیروهای جدید رو اگه قابلیت کافی داشته باشن که همون لحظه به من نگاه کرد و گفته که الحمدلله نیروهای جدید ما هم خیلی توانمند و خبره هستن ، قشنگ انگار داشت بم میگفت تو هستی با ما سال دیگه . دبیر هفتمی ها هم کنار دست من نشسته بود . 

اما همچنان از مدیر خنثی هیچ اشاره و بازخوردی دریافت نکردم . 

خب خبر افزایش حقوق و اون تایید مدیر مرضیه خیلی خوشحالم کرد .کلی انرژی برگردوند . فکر کنید با همه اون اضافه انرژی من هنوز مودم نرمال نیس . اما مثل همیشه ساره پا میشه . 

میخواستم برای پنجشنبه نوبت مشاوره اوکی کنم که حالا اردو پیش اومد . ببینم هفته بعد چی میشه . برای حرف زدن نیاز دارم حتما برم بیرون حرف بزنم برای همین باید روزش هم برای من اوکی باشه . 


نظرات 5 + ارسال نظر
هدهد چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت 15:10

سلام
ساره جون امیدوارم شرایط کاریت هی بهتر و بهتر بشه
میخواستم برای پست قبل کامنت بذارم فرصت نشد.
به جای اینکه حرف عروس رو جدی بگیری و استقبال کنی چرا حرف خواهرت رو جدی گرفتی. اون مریضه و دلگیر از شرایطش، مثل اینکه نمیتونه انصافم رهایت کنه و دیوار کوتاه تری هم از تو پیدا نمیکنه. به حرفاش اصلا اهمیت نده.
یکی از دوستان گفته بود که دنبال حرف عروس رو بگیر و باهاش برو سفر..راست میگه. بهترین زمانه. شاید نتیجه دعاها و تلاشات باشه. یکی دوبار که با عروس بری بعد میتونی با دوستا یا تنها هم‌ بری. به خواهرت هم بگو معلومه مگه من چه فرقی با خواهر و برادرای دیگه دارم؟ همه رفتن دنبال زندگیشون. من از زندگیم گذشتم که تو قدرشو نمیدونی. هر وقت برم هم هر جور که راحت باشم و زندگیم اجازه بده برمیگردم.
تا عروس جان همراهه و بچه نداره و پایه‌اس با هم شادی کنین. به حرفای کار نداشته باش. بقیه وقت غم و غصه ما نیستن که حتا یه دستمال بدن بهمون اشکمون رو پاک کنیم.

ممنونم هدهد جان
انشاالله فرصتش پیش بیاد شرایط اوکی بشه با عروس میرم بیرون .
حرف خواهرم واقعی تر از تعارفات بین من و عروس بود برای همین اونو جدی گرفتم . ای بابا ... چیزی که نخواد بفهمه رو نمیشه به زور از ذهنش کشید بیرون یا از دهنش .
انشاالله زودی شرایط برگرده و منم برم دنبال زندگیم .

رضوان چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت 14:56 http://nachagh.blogsky.comy

خیلی اردو خوش میکذره به شما.مذیر خنثی با خودش هم خنثی است نه فقط با شما.وبد به دلت راه نده.روزکار روز به روز به نفع شما خواهد بود.مود پایین در روزهای ابری امری طبیعی است.

رضوان جان انگار داری فالم میگی خواهر ، همیشه هم برام فال مثبت میندازی ممنونم ازت

shadi چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت 10:06

با این سنوات و سابقه ای که داری به نظر اصلا افزایشی نخواهی نداشت خیلی به دلت صابون نزن همچین میگی سابقه انگار 28 سال سابقه داری

من سابقه رودرمورد خودم نگفتم
شما چرا اینقدر شاکی و عصبانی هستی ، من حق شما رو که نخوردم یا بخوام بخورم
من راجب نفرات با سابقه گفتم نه خودم شادی خانم
شکمم هم صابون نزدم
متأسفم براتون و برای ادبیات تون
شما اول اشکالات رفتاری خودت درست کن

صبا چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت 07:45 https://gharetanhaei.blog.ir/

همین که اینجوری اطلاع دادی که دارم میرم اردو یعنی یه دنیا پیشرفت.

با همین فرمون برو جلو.

حق داری گاهی کم بیاری و ناراحت بشی ولی ساره ی جنگجویی که ما می شناسیم حالا حالاها کوتاه نمیاد.

در مورد خواهرت و توقعت و ... به نظر من کلا باید ازش قطع امید کنی. اینکه هر بار حرفی بزنه و تو رو بهم بریزه که نمیشه! یه بار با خودت بشین فکر کن کارهایی که تا الان کردی براش و برای خانواده ت و ... درست یا غلط - اتلاف عمر یا سرمایه یا هر چیزی دیگه تموم شده. نمیتونی هی حرص بخوری که اگر من نکرده بودم و نبودم ال میشد و بل میشد. گذشته ای هست که تموم شده. درسش رو ولی میتونی بگیری. از درساش استفاده کن.

الان تو یه ساره جدیدی. نیازهات و خواسته هات و توقعاتت تغییر کرده و براساس تجربیاتت تصمیم برای زندگیت بگیر.

دیدی که تو تغییر کردی و خدا رو شکر کارت هم تغییر کرد.
تو تغییر کردی تفریحات و ... هم تا یه حدی تغییر کرد.
از این به بعد هم هر روز بهتر میشه. به شرطی که به هر روز از سال بعدش نگاه کنی. نه از پایان همون روز.

و اینکه بله یه چیزهایی رو منم باید ۲۰ سالگی تجربه میکردم ولی این به معنی نیست که اگر دارم تو ۴۰ سالگی تجربه میکنم دیگه بهشون نیاز ندارم. همیشه بهشون نیاز هست. امسال هم بهتر از ۵ سال دیگه هست.

آره همش و همیشه جنگیدم خدایی .
برای همه چیز حتی کوچکترین ها .
هربار ضربه خواهر برام دردش کمتر از قبل میشه ، دارم خیلی تغییر میکنم و راحت تر بیخیال میشم . دیگه نمیتونم بیشتر از این خودمو به کسی ثابت کنم ، دیگه چی بیشتر از همه این سالهایی که گذشت ....
امیدوارم بتونم همیشه تو تلاش و تغییرات مثبت باشم
مرسی عزیزم

فاضله چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت 03:30 http://golneveshteshgh.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد