بین التعطیلین

صبح وقت آلارم گوشی صداش دراومد، چقدر کفری و عاجز شدم از بیدار شدن ، من حالت عادی خیلی وقتا ۷:۳۰ هم بیدار میشم . اما روزی که کل مدرسه نیان رفتن ما غیر علافی هیچی نداره . خب چرا بین التعطیلی رو تعطیل نمیکنن وقتی میبینن عملا دانش آموزی نمیاد . 

امروز سرویس هم خالی بود غیر چند تا دانش آموز ، و سه تا معلم .... 

دانش آموز تو خواب نازه ، معلم بیدار میشه میره مدرسه . 

من حتی امتحان داشتم برای امروز ، اما بچه‌ها گفتن خانم امتحان بذارید هم ما نمیایم، مدیر گفت امتحانت بذار هرکی نیومد صفر رد کن ...  مدیر مجبور دستور بده منم مجبورم اجرا کنم اما منطق میگه وقتی از ۵۰ دانش آموز دو تا فقط میان ، عملا صفر دادن من بی نتیجه ست ، خب چه کاریه پس امتحان تعیین نمیکنم مگه میخوام خودمو سرکار بذارم . امتحان رو گذاشتم برای شنبه بعدی . 


تا خود یه رب به دو مدرسه بودم و سر هیچ کلاسی نرفتم چون چهارتا از دانش آموزان من اومده بودن که اولویت با دبیرانی بود که درس شون عقبه . من عقب نیستم . کلی برگه تصحیح کردم و استفاده بردم. ولی خب اینجور روزا آدم خسته هم میشه چون حس علافی میکنه . مدیر هم اجازه نداد هیچ کدوم مون برگردیم خونه . 


امروز اینجا هوای بارونی نم نم و قشنگیه . تو حیاط مدرسه قدم زدم که دیگه آخراشه به دلم کمتر بمونه . 


حالا دراز کشیدم تا خوابم ببره . و فعلا حرفی برای گفتن نیس.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد