تا همین یه کم پیش داشتم تکلیف طراحی انجام میدادم ‌ . آناتومی بدن . امروز استاد تکلیف فرستاده و وقتی حالم بهتره ، بهترین فرصت برای طراحی همین امشب هست که میتونم دیرتر بخوابم و نگران خستگی صبح نباشم . فردا هم همینطور به شرطی که حال روحی م هم خیلی بهم ریخته نباشه ‌ . 

از پنجشنبه پیش سرماخوردم،  نمیدونم تعریف شدید بودن چیه ، ولی خوب نبودم . شنبه به جون کندنی سر شد ، یکشنبه آفم بود ، دوشنبه بخاطر آلودگی مجازی شدیم ، اما درکل چون استراحت نداشتم تا یه ذره بهتر میشدم دوباره تب و کوفتگی استخون حس میکردم . از چشمام آتیش انگار میزد بیرون . امروز شکر خدا بهترم . از نظر روحی هم آروم ترم . 

حدود ۱۰۰ تا برگه تصحیح کردنی دارم . و باید سعی کنم بقیه تکالیف طراحی این هفته رو همین چند روز تموم کنم که تو هفته خیالم راحت باشه ‌ . چون شاید باز مجبور بشم بشینم پای طراحی سوال نوبت اول 


دلم میخواد برم سفر اونم تنهااااااااااا.


نظرات 4 + ارسال نظر
همساده دوشنبه 27 آذر 1402 ساعت 23:16

سلام ساره جان
ساره جان بیا میوه و دسر اوردن رایه شب در میان انجام بده و بیا از در شوخی حرفت رو بزن که ناراحت هم نشن وقتهایی که نمی خوای دسر و اینا ببری روی یه کاغذ بزرگ که مثل تابلو درست کردی بنویس ارایه خدمات مقدور نمی باشد .جدی می گم

سلام همساده جان دیگه کار از کار گذشته خواهر
اما بازم حرف هاتون در نظر میگیرم مطمئن باشید

شیرین‌۲ جمعه 24 آذر 1402 ساعت 12:40

یک لیست از موانع سفر رفتنت درست کن

یک سری شون‌،،ممکنه مخصوص شرایط تو باشه

یک سری شون ممکنه بین خیلی ها مشترک باشه ( مثلا خیلی از خانواده ها کلا سفر دوست نیستند و‌بخاطر همین وقتی همسر یا فرزندشان میخواد بره سفر، سعی میکنند مخالفت کنند و دلیل منطقی یا غیر منطقی بیارند تا منصرفش کنند، مثل دوری راه، سرما و ....، خیلی ها ترس از تصادف در جاده و سقوط هواپیما دارند پس باز بهانه منطقی و غیر منطقی میارند برای منصرف کردن عضو خانواده شون و ...)


اونوقت بیین کدوم موانع هزینه کمتر و کدوم بیشتر داره ( مثلا میبینی مجبوری قرض کنی و یا از پس اندارت خرج کنی ولی کیف سفر برایت بیشتر از پوله، پس با کمال میل می‌پردازی، ولی ممکنه فکر کنی اگر بخوام برم سفر اونوقت از خرید مثلا جاروبرقی جدید که برای خودت و خانواده آسایش بیشتر میاره صرفنظر کتی، اونوقت میبینی آسایش خودت و خانواده ات مهمتره پس میگی پول سفر رو الان سیو کنم بهتره )

و یک جاهایی مانع سفر رفتنت اینه که باید اخم و تخم و کنایه بقیه رو تحمل کنی و یا با استدلال یا سکوت یا حتی داد و بیداد از حق خودت برای سفر رفتن دفاع کنی. اونوقت دیگه این اصلا بحث سفر نیست، بلکه قسمتی از پازلی است برای شفاف سازی مسیر جدید زندگیت برای خانواده. اونوقت دیگه یک نگاه کلی به این پازل خواهی داشت، و سفر فقط قطعه ای از این پازل. اونوقت ممکنه قطعات دیگر پازل برایت اولویت دارد و یا تدبیر ایجاب میکنه الان همزمان با یک قطعه دیگر. دست به قطعه سفر نزنی، یا بر عکس اتفاقا سفر یک قطعه دم دست تر و کم هزینه تره برای ساخت و یا ادامه ساخت این پازل


وقتی اینطوری به بحث " سفر" نگاه کنی، هم فقط در حسرت نبودی و در محاسبات زندگیت ، جایگاه سفر و محاسن و هزینه هاش رو میبینی و تصمیم میگیری، و هم دبگه سفر فقط برایت چند روز شهردبگر رفتن نخواهد بود، بلکه گامی است در مسیر تغییرات زندگیت.

شیرین جان باید درباره این کامنت بیشتر فکر کنم
ممنونم که ذهنم باز میکنی عزیزم

سمیرا جمعه 24 آذر 1402 ساعت 08:03

ساره جون ناراحت نشی از دستم ولی بیشترش تقصیر خودته.تا سواری آدم نده کسی جرات نمیکنه سوارش بشه.
تو دلت برای خودت نمیسوزه،بعد کاسه داغتر از آشی و دلت برای خاهر و برادرت میسوزه؟ دستت رو تازه عمل کردی،دلت برای دستت نمیسوزه؟ اینکه خاهرت معلوله گناه تو چیه؟؟؟ الان داداشات تو اون خونه زندگی میکنن چقدر خرج خونه میدن ک ب تو میگن پول درمیاری برای خودت؟
اول ک بابات نمیزاشت آب خوش از گلوت پایین بره،الانم ک این قوم ظالمین.یاد فیلم ابدویک روز میفتم،تو شدی سمیه
الان بیشتریا همسرشون یا پارتنرشونو از اینترنت پیدا کردن.اما تو چی؟ کلا سمتش هم نمیری.خو چرا؟ دیگه دوره این گذشته از آسمون برات شوهر پیدا شه.حداقل اینترنتی چیزی بگرد ی همراه خوب برای خودت پیدا کن.من خودم شوهرمو از اینترنت پیدا کردم.دیگه الان راهش همینه.منتظر معجزه چی هستی؟ برای خودت قدمی بردار.نه تهش بشی سیبل ی مشت ادم متوقع.اونم خاهر برادر.اوووووه اووووه.من ک خاهرم ی جادوگر ب تمام معناست.کلا بیخیالش شدم.مگه چقدر زندم ک خودمو درگیر آدمایی ک اذیتم میکنن کنم؟ روابط خونی و اینام کشکه در عمل.با اونی خوش باش ک انسانه و برات ارزش قائله.نه تو رو ب چشم گارسون و توالت ببروبیار ببینه.اون خاهرت اگه سالم بود گردنتو با تبر میزد.والا ،نفهمیدی خاهرا چی هستن.البته نه همشون

آره سمیرا جان بارها گفتم خودمم مقصرم خیلی . چرا ناراحت بشم وقتی خودم بارها اعتراف کردم .
از هر کلمه ای که با خشم نوشتی و حرص من کلی محبت و دلسوزی دریافت کردم . دلسوزی همیشه مفهوم بدی نداره . چقدر حرص خوردی قربونت
درمورد ازدواج و گزینه های اینترنتی اصلا نمیدونم چرا هیچی برام پیش نمیاد دختر . یکی دو مورد هر یه مدت یه بار پیش میاد و خیلی طول نکشیده بهم میخوره . خیلی نادر ... مال اینه که من تو گروه های زیادی فعالیت ندارم و شایدم جاذبه م کمه
الهی تنت سلامت باشه عزیزم

عابر پنج‌شنبه 23 آذر 1402 ساعت 12:54

سلام. شماها نمیتونید از خانه معلم استفاده کنید برای اسکان ؟ اگه بشه میتونی ۴۸ ساعته بری یه طرف که خیلی هم به استان خوزستان دور نباشه و سرت هم یه هوایی بخوره.

سلام مشکل جا و مکان نیس اصلا . مشکل همراهی و رضایت اطرافیان هست و اینکه اگرم بری جایی با یه حرفی دلت خالی نکنن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد