چی فکر میکردم و ...

فکر نمیکردم به این زودی پشیمون بشم . واقعا خسته شدم ازین همه انرژی منفی شاگردا و خانواده ها . دلم میخواد برم استعفا بدم . روزی نیس که بم انرژی منفی منتقل نشه . گفته بودن ادعای خانواده های مدارس غیرانتفاعی خیلی بالاست اما من تا این حدش رو تصور نمیکردم . امروز خونه بودم اما اونقدر بم فشار اومد که به زور اشکام رو نگه داشتم سرریز نشن تا زیر پلکم خیس میشد و زود پاکش میکردم که کسی متوجه نشه . سه هفته ست حجم زیادی فشار روانی و فیزیکی رو دارم تحمل میکنم . زانوم داغون شده از بسکه سرپام صبح و عصر . حتی شب از درد زانوم نمیتونم راحت بخوابم . یه روز میگن معلم پارسال سخت گیر نبود ، یه روز میگن خیلی انگلیسی حرف میزنی لهجه ت غلیظه ، یه روز میگن سطح بالا درس میدی و منو با مفلم آسون گیر پارسال مقایسه میکنن که ظاهرا خیلی کامل درس نمیداد ، یه روز میگن امتحانت سخت بود و خارج کتاب ، درصورتی که من گام به گام و کلمه به کلمه امتحانم رو زیر نظر زیور به تایید رسوندم . حتی بعضی هاشون سعی کردن منو عوض کنن . چه سیستم آموزشی ای که دست دانش آموز افتاده . فعلا که دلایل کافی علیه من نداشتن . اما دبیر سی سال سابقه به حرف دانش آموز و اولیا از مدرسه کنار زده شد . و چقققدددرررر تأسف باره واقعا .

متاسفم برای ستاد و برای مدیر . 

دلم میخواد برم بگم دیگه نمیام . 

زندگی این بار درس دیگه ای بم داد که همیشه همه چیز اونجور که فکر میکنم قشنگه ، نیس . 

مثل همین تجربه مدرسه رفتن من که تا حالا هرکس شنید چقدر برام خوشحال شد و تبریک گفت . اما خودم دلم برای خودم میسوزه و سختی هایی که بیش از توانم در کل شبانه روز دارم متحمل میشم . 

 خیلی ناراحت و بهم ریخته م . حس میکنم نه راه پس دارم نه پیش . 

باید نُههههههههه ماااااااه تحمل کنم . 

شاید کل سال همین جور سخت و بد پیش بره .

شایدم یه ماه دیگه همه چیز رو غلطک بیافته و هم قلق بهتر اونا دست من بیاد و هم اونا به باور قشنگ تری نسبت به من برسن . درهرحال آسون نیس اصلا اینو کاملا میدونم . 

کل دوران مدرسه م چون منضبط و درس خون بودم هیچ معلمی اشکم رو درنیاورد . حالا خیر سرم معلمم ، دانش آموزا اشکم رو درآوردن،  واقعا مسخره ست . 

فکر کنم پدر مادرها باید بیشتر رو نوع برخورد بچه هاشون تو مدرسه دقت کنن و تو هر چیزی هم پشت حرف بچه شون راه نیافتن . 


نظرات 14 + ارسال نظر
آرزو جمعه 28 مهر 1402 ساعت 22:30

سلام عزیزم خوبی؟من یه سوال بپرسم
چرا خودت رو تو زحمت می اندازی برای طراحی سوال؟منم معلم زبانم.امسال سال دومه که تو مدرسه ام و چون بچه هم دارم اصلا نمی رسم که سوال طرح کنم.تو کانال های زبان عضوم و از اونها سوال رو انتخاب میکنم

سلام آرزو جان
به به همکار گرامی
اتفاقا منم از همین کانال ها سوالات رو چک و کم و زیاد میکنم ‌ تا بتونم اسم خودم رو تو برگه بنویسم . درهرحال باید چک کنم ببینم کم و زیادش نسبت به کلاسم چیه . سختی و آسونی ش ‌ خب همینم زمان میبره چون دستم تو تایپ هم کنده . نمیشه اول کار نمونه سوال یکی دیگه رو برد برای همین مجبورم هر مدل رو ادیت و تغییراتی بدم

ملی چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 06:22

ها یادم رفت بگم. چون تو مدارس این مشکلو دیدم میگم اصلا لهجه نداشته باش .انگلیسی رو فارسی حرف بزن خخخخخ بچه ها نیومدن کلاس ،زبان یاد بگیرن اونا میخوان امتحانشون خوب بشه نمره کلاسیشون خوب بشه. اصولا آموزش وپرورش مکانی برای گرفتن نمره ورفتن به پایه بالاتر است نه یادگیری وپرورش اینو یادت باشه

نه والا من لهجه ندارم نمیدونم چطور میگن لهجه داری یا غلیظ حرف میزنی ‌ . کلا از یه چیزایی کوتاه اومدم . حالا انگار بیشتر دوسم دارن

ملی چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت 06:11

سلام من معلمم ۲۸ ساله دبیرستان وراهنمایی درس میدم .دانش آموزا فقط نمره میخوان. واینکه سخت نگیری بهشون. امتحان آسون بگیری. تمرین زیاد ندی .دراینصورت معلم خوبی هستی . نمره رو فراموش نکن .دانش آموزا ، اولیا، وکادرمدرسه و آموزش وپرورش کاری به زحمت ومطالعه وسواد معلم ندارن وفقط یه چیز مهمه اونم نمرس

خدایی راست گفتی فقط نمره میخوان . مرسی از حرفای خوبت عزیزم
واقعا کمکم میکنه

رضوان سه‌شنبه 25 مهر 1402 ساعت 06:29 https://nachagh.blogsky.com/

ساره جانم
هرتصمیم در زندگی بگیری،بعدش پشیمانی داره فردای ازدواج متوجه میشی ای وای.دانش آموزان یکی دوتا که نیستند خودشان و ماماناشون با هم اون مقابلت و تو تنها با رقیبان با ارزش گذاران مدرسه اینور دو جبهه نا برابر .یه دشمن بزرگتر در اندرون خودت کمک جبهه مخالف می کنه کمال گرایی.مراقب سلامتت باش.سرت را بذار رو شونه هام.امسال خدا یار تو باشد به تنهایی بر همه غلبه می یابی.تا به حال بارها آزموده شده ای .توانا هستی .شکنندگی مال تو نیست.بر پا قائم به خویش هستی .برگ گلم ،لطیفه جان،خدایارت حق نگه دارت.دعای مادر را بخواه ازش.هر صبح بگو مامان !دست بزن پشتم تا بروم

سلام رضوان جان
ممنونم از این کامنت قشنگت مرسی عزیزم
بله کاملا درست میگی جبهه ها زیاده . الان یه چیزایی فهمیدم که کمتر کمال گرایی کنم . کمتر حساس باشم
بیشتر انعطاف به خرج بدم و انشاالله همه چیز آسون تر و قشنگ تر میشه
شونه هات سلامت عزیزم

فرشته۱ دوشنبه 24 مهر 1402 ساعت 13:22

ساره جان عزیزم بخاطر احساس بدت ناراحت شدم عزیزم
ولی واقعیت اینه که مدارس غیر انتفاعی اولیا محور هستند و علت اینکه خیلی از اولیا مدارس غیر انتفاعی رو انتخاب میکنند همینه. این یک واقعیت انکار ناپذیره متاسفانه و نمیشه تغییرش داد. انعطافت رو بیشتر کن، بهشون پیشنهاد فیلم و آهنگ بده البته نه به صورت تکلیف. برای کاربرد بعضی لغات اگه مدرسه اجازه میده فیلمهای کوتاه و طنز براشون پخش کن. بعضی وقتها بلندپروازیشون رو تقویت کن و راه و چاه خوندن برای آیلتس و تافل و...رو بگو. باهاشون زیاد صحبت کن ولی نه انگلیسی. چون اونا نیمه خالی رو میبینن و میگن سخت گیری. توجیهشون اینه که ما به خاطر نمره و برنامه درسی سرِ کلاسِ زبان مدرسه نشستیم، اگه چیز بیشتری بخواییم بیرون کلاس میریم. خوب حالا که اکثریت توجیهشون اینه ، چرا تو خودت رو اذیت میکنی و موقعیتت رو به خطر میندازی

سلام فرشته جان
همه نکاتی که میگید رو دارم کم کم اجرا میکنم و از یه چیزایی کم کردم و میکنم . بیشتر به علاقه مندی هاشون توجه میکنم و کمتر کمال گرایی
واقعا نباید موقعیت خودمو به خطر بندازم راست گفتی والا.

فرشته یکشنبه 23 مهر 1402 ساعت 23:05

سلام عزیزم متاسفم که این حس رو پیدا کردی ولی ساره جان اون اوایل همه چی خیلی سخت ومسایل بزرگن بعدا ادم عادت میکنه دوستم با ۲۲ سال تجربه تدریس هر وقت کنار هم هستیم یه تلفنی گلایه ای انتقادی میکنن بهش ولی اون کارخودشو میکنه وروال کار اومده دستش انشالله سال بعد این روزهای سخت رو نخواهی داشت

سلام عزیزم ممنونم
آره ایشون چون سابقه ش زیاده الان دیگه نیاز نیس به حرفا اهمیت بده و کار خودش رو پیش میبره
اما من رو لبه تیغم ، فعلا مجبورم مدارا کنم با همه . بدخواه هم که دارم چون هشتم نهم به اون ندادن .
اگه سال بعدی در کار باشه...

خاموش یکشنبه 23 مهر 1402 ساعت 22:59

سلام ساره جان، من هم تو مدرسه غیر انتفایی کار میکنم به عنوان معاون آموزشی، یعنی باور نمیکنی چه ها که می بینم و میشنوم، کار اولیا و بچه های مدارس غیرانتفایی اینه که بچه بره خونه الکی و دروغ برای پدرمادرش سرهم کنه و اونا تلفنو وردارن و به مدیر بگن این چه معلمی هست چرا تکالیف زیاد میخواد چرا رو سر دخترم داد زده؟چرا نمره دخترمو پیش بقیه شاگردا گفته دخترم خیلی تحقیر شده و از وقتی که اومده خونه داره گریه میکنه(این جمله دخترم از وقتی اومده خونه داره گریه میکنه بین ۹۹ درصد اولیا رواج داره) چرا چرا چرا، بعد یکی دیگه زنگ میزنه و همین حرفا رو تکرار میکنه و دوباره یکی دیگه و مدیر رو مجبور میکنن به معلم تذکر بده یا عوض کنه یا سال بعد کلا از سیستم آموزشی اون مدرسه حذف بشه، میدونی من توی این سیستمم و دیدم که اولیا هیچ وقت حرف من مدیر، معاون و معلم رو قبول ندارن و حرف دروغ بچه شون بر حرف راست ما ارجحیت داره، بارها بهشون گفتم ما با بچه شما پدرکشتگی نداریم و مثل بقیه بچه هاست و بچه شما فلان کاروکرده یا فلان حرف رو زده ولی همیشه میگن من بچه مو میشناسم امکان نداره، سابقه آموزشیم بهم ثابت کرده اگر کمر همت ببندند بر حذف کسی اینکارو میکنن، نه از معلم آسون گیر خوششون میاد نه معلم سخت گیر ، پیشنهادم بهتون اینه طبق روش و اصول خودتون برید و هیچ وقت کوتاه نیایید چون در هرصورت این قشر راضی نمیشوند، حالا بگذاریددی و خرداد بیاید و ببینید سرنمره بهتان چی میگذره و چه ها میشوید، ولی محکم و قوی باش ساره جان هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت تسلیم نشو، دوام بیار من ۸ سال هست تو این کارم ولی به صراحت میگم از امسال مزخرف تر نداشتیم هنوز سال تحصیلی یکماهه شروع شده ولی بعضیا از یک مهر در حال گزارش دادن و سیاه نمایی هستن.دوام بیاور دختر شجاع تو قوی هستی و میتونی

وای خاموش جان ... چقدر تلخ . چقدر دلهره آور . خدا صبر و قوت بده به همه کادر آموزشی . واقعا چرا؟ چرا والدین این همه طلبکارند و به کادر فشار میارن آخه . واقعا متأسفم برا اینجور خانواده ها .
چقدر خوب کردی برام نوشتی .
واقعا ممنونم. الهی تندرست باشی همیشه
دووم میارم انشاالله به امید و کمک خدا .

میدونی حس میکنم صبح ها میرم جنگ نه مدرسه . شاید تعبیر قشنگی نباشه . اما سختی کار و تنش هاش فعلا به من محیط آرومی معرفی نکرده ، حتی گاهی به خنده میگم ساره برو برو جنگل
توصیف من از اون محیط اصلا درست نیس . من باید میامدم و از یه محیط آروم و شاد و پویا حرف میزدم و خاطره تعریف میکردم . اما متأسفانه فعلا خیلی از عوامل خلاف من هستن .
خدا بزرگه ...

شیرین ۲ یکشنبه 23 مهر 1402 ساعت 21:36

راستش از اول میخواستم بهت هشدار بدم، چون با واسطه اما از نزدیک، سال های سال در جریان این برخوردهای خانواده ها و همینطور طلبکاری های مدرسه از معلم ها بوده ام

امت نگفتم تا پیش‌داوری نداشته باشی

سخته، میدونم
اما اولا مطمئنم به زودی قلبش دستت میاد
دوما روزگار بهم یاد داده اگر درسی رو سریع یاد نگیرم، سخت تر یاد خواهم گرفت، الان تو که میخواستی در خانواده دل کسی را نرنجونی، حالا در مقیاس بزرگتر درگیر این شدی که هم درایت و تدبیر داشته باشی هم از خودت دفاع کنی

بهش به چشم تمرین نگاه کن، اینطوری برات راحت تر پیش میره

و اینکه فقط معلمی را تمرین نمیکنی، بلکه ایستادن در مقابل زیاده خواهی ها و ضمنا عدم برخورد چکشی را یار مبگیری

ای شیرین جان .. البته اگرم میگفتی شاید به این حد باورش نمیکردم . قبل شروع تصادفا تو یه کانالی یه چیزایی از سختی های معلمی و مزایای ضعیفش خونده بودم و بارها ترس به دلم افتاد . که ای بابا حالا که نوبت من شد چرا همه بد مدرسه و دانش آموزان را میگن .
فعلا که درگیرش شدم باید ببینم تا دو سه ماه دیگه چطور میشه و نهایتا برای سال بعد تصمیم خودم رو میگیرم
فقط دارم سعی میکنم قوی ادامه بدم و از یه سری رفتارهام کم کنم . باید تعادل ایجاد کنم و میدونم خیلی سخته اما چاره ای نیس

فاضله یکشنبه 23 مهر 1402 ساعت 21:25 http://1000-va2harf.blogsky.com

عزیزم قوی باش

مرسی فاضله جان عزیزم

نیلو۲ یکشنبه 23 مهر 1402 ساعت 21:09

سلام خانم ساره عزیز
نسل جدید خیلی پرتوقع و راحت طلب هستند و متاسفانه پدر و مادرها هم برای پوشاندن کوتاهی های خود نبودن های خود، در جایی که نباید بسیار به آنها توجه می کنند.
من بعد از سالها کار به این نتیجه رسیدم که متاسفانه یه جاهایی که بر خلاف اصول اخلاقیم نباشه مدارا کنم.
شما هم چون تازه شروع کرده اید معیارهای کاری رو زیاد کمال گرا و حد بالا نگیرید. آنها هستند که باید قدر شما رو بدونند حالا که متوجه نیستند یه نفس عمیق بکشید و یه بازنگری روی شیوه کارتون تا جایی که بر خلاف اصولتون نباشه، داشته باشید. اصل سلامتی سلامتی و آرامش وجودتون است.

سلام عزیزم ممنونم که میاید بام حرف می‌زنید و آرومم میکنید .
سلامتی که گفتی .... یاد زانوم میافتم میگم این زانو گناه داره و اصلا نمیدونم تو این شرایط چطور ازش مراقبت کنم واقعا دلم برای زانوم میسوزه حتی اشکم جمع شده تو چشمام
آره باید مواردی که گفتی رو بیشتر لحاظ کنم تو کارم

مهدیه یکشنبه 23 مهر 1402 ساعت 18:51

اینجوری نمی‌مونه عزیزم درست میشه مطمین باش

امیدوارم واقعا اینطور بشه که به این روزا بخندم

زینب یکشنبه 23 مهر 1402 ساعت 18:37

ساره جان این همون "ولی افتادمشکلها" بود که چند پست پیش برات نوشتم.خودت عاقلی بهتر میدونی باید چکار کنی ولی اگر دوست داری از تجربه من بشنوی الان که به عقب برمیگردم سر تجربه اولین شغل جدیم می بینم خیلی جدی و حساس بودم که بهترین ورژن خودمو ارائه بدم و کارم رو عالی انجام بدم همینم خیلی اذیتم کرد الان که به عقب برمیگردم نگاه میکنم می بینم باید شل میگرفتم خیلی شل تر واقعیتش خیلی جاها تخصص و دقت آدم اونقدری اهمیت نداره که شل گرفتن.جدیت من باعث اذیت بقیه میشد این که خودشونو کمتر ببینند و اینطوری برای خودم دشمن میساختم و انرژی منفیشون بدتر سمتم روونه میشد.خلاصه یکی می بینم باید شل تر میگرفتم دوم با بقیه صمیمی نمیشدم سرکار بلکه حفظ فاصله میکردم تا اصلا ندونن چی هستمو چی نیستم که بخوان حسودی کنند سوم به اونا که زیردستم بودن(تو مثال شما شاگردات) آسونتر میگرفتم.دانش آموزا بیشتر با معلمی خوبن که مثل شما جوون باشه ولی دل به دلشون بده بذاره بخندن لودگی کنن...شما اینطوری باشی بیشتر رضایت دارن تا واقعا درست و حسابی زبان یاد بگیرن. یادت نره اینجا کلاس زبان بیرون نیست که پول داده باشن و انگیزه داشته باشن.میان مدرسه میخوان وقت بگذره.
البته مشاورتم حتما بهت میگه که یه قسمتی از این مشکل مال آسیب خانوادس و این که خیلی از ما آسیب دیده ها تاب آوریمون در مقابل مشکلات خیلی بد خونه بیشتره تا مشکلات جزئی بیرون خونه.

خیلی خوب بود زینب جان عزیزم. من هر روز سعی کردم یه حال بهتری بشون بدم ، که بام راحت تر باشن و به قول تو از محیط کلاس یه حال خوب بگیرن تا یه درس انگلیسی. اما انگار خیلی موفق نبودم و هنوز خیلی جا داره تا این ارتباط قوی ساخته بشه .
فقط امیدوارم دووم بیارم

تیلوتیلو یکشنبه 23 مهر 1402 ساعت 16:39 https://meslehichkass.blogsky.com/

صبور باش
هر کاری اولش تا بیاد قلقش بیاد دست آدم طول میکشه
درسته سابقه تدریس زیاد داری
ولی مدرسه یه کمی فرق داره
درسته معلم بینظیری هستی ولی دانش آموزای غیرانتفاعی با بقیه دانش آموزا سطح توقعشون فرق داره
پس صبور و آروم باش
بشنو و از کنارش عبور کن
داری تجربه به دست میاری

مرسی عزیزم واقعا ممنونم که هستی
آره خیلی فرق داره .
صبوری میکنم خواهر چاره چیه

م یکشنبه 23 مهر 1402 ساعت 16:16

سلام
ساره جان
بچه ها دنبال توجیه هستند نه استدلال
کافیه یه توجیه خوشایند برای حرفات داشته باشی
اولیا هم دنبال همدلی هستند بهشون دلداری بده بگو میدونم چقدر برای پیشرفت این بچه ها استرس می کشید
بهترین ساعت های عمرشون رو با ما هستند من نسبت به پیشرفت علمی و اخلاقیشون حساسم و ازین حرفا
وقتی برای انتقاد میان بگو خوشحالم که به مدرسه سر میزنید و کمک می کنید بچه تون رو بهتر راهنمایی کنم و..
مطلع کارشناسانه همدل و مسوول باش
به هیچ وجه تو لاک دفاعی نرو
با بچه ها هم یکم خوش بگذرون و صبوری کن
اینقدر هم خودت رو موظف به پرفکت بودن ندون
اونایی که قراره ارزیابیت کنند اصلا نمیدونند اشل ارزیابیشون چی باید باشه

سلام م عزیز
واقعا حرفات مفید بود ‌ . اینکه تو لاک دفاع نرم و چطور با خانواده ها صحبت کنم ... ذهنیت خوبی از برخوردهای بعدی باشون برام ایجاد شد .
من واقعا دارم سعی میکنم باشون خوش باشم اما شاید راه حل رو میدونم اما تکنیک رو نه . مثلا برای خوش بودن باشون چه کارایی کنم و چه لذت هایی به کلاس اضافه کنم ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد