دست هایم

باید هر روز دست هایم را ببوسم به پاس همراه بودن شان .


روال تطابق با شرایط کاری جدیدم همچنان داره پیش میره . و به شدت دارم سعی میکنم توانایی های خودم رو بازیابی یا تقویت کنم . 

اگه بگم چالش ارتباط با نسل زی از نوع پرمدعا و مدرسه ای ش کار خیلی سختیه ، اغراق نکردم . 

بگذریم....

دیروز که میخواستم دم قلمچی از ماشین پیاده بشم در رو بستم رو انگشت شستم .... دیگه هرکی تجربه ش کرده میدونه آه از نهاد آدم درمیاد . به حدی درد داشت که دیگه سر کلاس مجبور شدم از دست چپم برای نوشتن کمک بگیرم . انگشتم کبود و متورم شد و تا خود ۲ شب از شدت درد به خودم پیچیدم و گریه میکردم . یعنی مشابه این درد رو نه قبل عمل دستم و نه بعدش تجربه نکرده بودم . 

شایدم چون دستم عمل شده بود و اعصاب سالمی نداره ، اینقدر درد برام شدید بود . مسکن هم نداشتم و تا گیج بشم بخوابم ، فقط به خودم پیچیدم . 

من از دستام خیلی زیاد استفاده کردم گناه دارن . و این روزها از چشم هام و دست هام بیش از هر زمان دیگه ای تو عمرم دارم کار میکشم . باید بیشتر مراقب سلامتی شون باشم و شاکر برای داشتن شون . 

با همون دردی که داشتم دیشب شام بچه‌ها رو دادم ، رختخواب پهن کردم چون ماما خواب بود و امروز متوجه حال بد من شد ولی دیگه نای یه کرم شب زدن برای خودم  رو نداشتم . 


خوشبختانه برنامه مدرسه تغییر نهایی ش جوری شده که یکشنبه ها همچنان آفم باشه ولی شنبه هم باید تا دو بمونم و زنگ دوم کلاس ندارم و بیکار تو مدرسه به کارای دیگه م بگذره . ولی تا دو موندن تو یه روز برام تحمل خستگی و اتلاف وقت و انرژی ش خیلی بهتر از اینه که یکشنبه هام هم خراب بشه . 

حالا شنبه ها و سه شنبه از صبح تا دو هستم . 

دوشنبه ها فقط دو زنگ ، و چهارشنبه ها سه زنگ . 


هنوزم انگشتم درد داره . امروز دیگه ماما نذاشت ظرف بشورم و کارا کنم . ولی همین که حرکات زیاد میشه دردش اوج میگیره . 


فکرکنم پراکندگی نوشتاری داشتم و این نشونه ذهن خسته و کوفته منه . 


مراقب سلامتی تون ، دست هاتون و چشم هاتون و خدایی کل بدن تون باشید . هیچ عضوی از نظر اهمیت کمتر از اون یکی نیس .




نظرات 4 + ارسال نظر
رضوان سه‌شنبه 18 مهر 1402 ساعت 14:15 http://nachagh.blogsky.com

دستان تون طلا.بیمه شون کنید

سلامت باشید رضوان جان

فرشته سه‌شنبه 18 مهر 1402 ساعت 12:46

خدا قوت انشالله که دستت زودتر خوب بشه کاش به بقیه اعلام میکردی درد داری رخت خوابای همه رو تو پهن میکنی ؟

چی بگم خواهر
رختخواب خودم و دو تا پسرا

زینب دوشنبه 17 مهر 1402 ساعت 11:46

امیدوارم نشکسته باشه دکتر رفتی؟ در ضمن خوشحال شدم متوجه ارزش خودت و تلاشات هستی.به روح و روانتم همونقدر اهمیت بده.
شروع هر چیز جدیدی خیلی هیجان و خوشحالی داره ولی خب چالشهام زود خودشونو نشون میدن آدمو سرد میکنن مهمه مدیریت کنی ناامید نشی.البته خدای نکرده نصیحت نیستا فقط تجربه های خودمه

عزیزم شما نصیحت هم کنی من با جون و دل میگیرم
نه نشکسته عزیزم
والا گاهی خیلی سرد و ناامید میشم ولی بازم به خودم قوت و اراده صبر و استقامت میدم

صبا دوشنبه 17 مهر 1402 ساعت 01:32 https://gharetanhaei.blog.ir/

ساره گلی اگر دستت بهتر نشده یه دکتر نشون بده حتما عزیزم

بهتره عزیزم البته هنوز درد دارم ولی نه نشکسته قربونت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد