کوهمره طلبید ما را

بچه‌ها  من این چند روز گیر کارای اداری طب کار برای مدرسه بودم و حسابی عصبی شدم ، آزمایش رفتم و هی برو مدرسه هی برو طب کار تا امروز تونستم تایید نهایی طب کار رو بگیرم . حسابی کلافه بودم . 

خدا رو شکر انجام شد ‌ .  آزمایش رو چون هنوز دفترچه درمانی ندارم مجبور شدم هزینه آزاد پرداخت کنم و هنوز سرکار نرفته تو این مدت کلی خرج رو دستم افتاد . اما به خودم میگم اینا اسمش هزینه و خرج نیس بلکه سرمایه گذاری برای آینده ست . 

یه دفعه مدیر یکی از مدرسه ها عوض شد .  ته دلم خالی شد ، البته که هر دو مدیر برای من کاملا جدید بودن ، اما مدیر اولی به واسطه تعریف های همکارم ، شناخت بهتری از من پیدا کرده بود ، اما برای مدیر جدید با اینکه مدیر قبلی سفارش کرده و تعریف و گفته من نیروی جدید هستم ، خب شناخت اونقدر نیس ‌. البته این مهم نیس و شناخت در طول کار حاصل میشه . 

فردا هم از ۹ صبح تا حدود ۱۰:۳۰ توی یه مدرسه و از ۱۰:۳۰ تا احتمالا ۱۲ تو اون یکی مدرسه جلسه شورای دبیران داریم . اولین جلسه من و همکاران مدرسه ای من ‌ .


چند باری ساز بیرون رفتن مون بود . که امروز اوکی شد . به دعوت و هماهنگی  شوهرخواهرم  قراره فردا همه مون بریم شیراز ‌ . البته میریم خونه باغ دوست من که تو کوحمره ست ‌ . یه جورایی یه دفعه برنامه مون جور شد . هرچند که برای من فشار زیادی رو ایجاد میکنه و خستگی اما از طرفی هم واقعا همه مون بش نیاز داریم . فردا منو از دم مدرسه سوار میکنن و راه میافتیم و جمعه برمیگردیم ‌ . امیدوارم  خیلی خسته نشم . بهتر این بود که من تو خونه میبودم که ریلکس کنم برای شنبه ‌ . کمی نگرانم . اما امیدوارم  همه کارام خوب پیش بره ‌ . و شنبه سرحال بتونم تو مدرسه حاضر بشم . 

الان که خیلی خسته م . 

نمیدونم تا چند روز دیگه بتونم چیزی بنویسم یا نه . چون اون منطقه ۴ سال پیش خیلی بدآنتن بود ، سال ۹۸ که برای عمل دستم رفتیم و این اولین سفر بعد از اون زمانه . 

شیراز هم میریم ، بازار یا جای دیدنی .  

کاش تنها بودم و یا حداقل اونقدر زمان راحت داشتم که به یکی دو تا از دوستان شیرازی م سر میزدم ، درواقع قرار می‌گذاشتم.  ولی نمیشه فعلا . این سفر مثل دی وی دی ، فشرده و آنی پیش اومده ‌ . و نمیتونم روش مانور بدم . 


خیلی نگران پوش پوش هستم و گربه دختر ... غذاش آماده کردم دادم همسایه و سفارش کردم حواسش باشه به این دو تا که تا برمیگردیم خیلی گرسنگی نکشن ، بیشتر نگران پوش پوش هستم که خیلی عادت کرده و میترسم نبودن ما باعث بشه بره دیگه برنگرده . 

امیدوارم  اینا هم تا برمیگردم خیلی اذیت نشن .  بدی مراقبت از حیوون همین وابستگی هاست و اینکه وقتی نیستی کی میتونه جات رو براشون پر کنه . 


خیلی خسته م برم بخوابم که فردا باید خیلی زود بیدار بشم و سفر در راهه . 


نظرات 2 + ارسال نظر
سمیرا سه‌شنبه 28 شهریور 1402 ساعت 08:41

حال خوشتو خریدارم خانم معلم
فقط لذذذت ببر

مرسیییی عزیزم

صبا سه‌شنبه 28 شهریور 1402 ساعت 03:16 https://gharetanhaei.blog.ir/

آخجون داری میری شیراز و چه خوب که محل اقامتتون کوهمره سرخی هست. الان نمی دونم آبشارش آب داشته باشه یا نه ولی من کلا اون منطقه رو خیلی دوست داشتم.
و دشت ارژن یادآور کلی خاطرات خوب هست واسم.

خیلی بهت خوش بگذره عزیزم. خوشحالم که فرصت سفر قبل از شروع مدرسه واست پیش اومد.
شاید از نظر جسمی کمی خسته بشی ولی روحت قطعا کلی شاد میشه و کلی انرژی میگیری.

مرسی صبا جان
آره خیلی فرصت خوبی بود و چقدر خدا رو شاکرم
وقت مون خیلی محدود و تنگ بود نشد بریم آبشار انشاالله سفر بعدی
اما خدایی اون منطقه خیلی خوبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد