ذهن ریخته پاش

هفته پیش که نتونستم تکلیف طراحی بفرستم از استاد عذرخواهی کردم وقتی گروه باز بود و گفتم اینو بدونید که وقتی نتونم تکلیف انجام بدم خودم خیلی ناراحت و اذیتم . و چون این حرف خیلی از هنرجوهاست که واقعا دوس دارن کار کامل و بی نقص انجام بدن ولی گاهی شرایط زندگی اجازه نمیده ، پیام منو لایک و تایید کرده بودن ، استاد امجد حلبی نژاد خیلی باشخصیت هست و تا حالا ندیدم تو گروه به کسی بتوپه و خیلی صبوره و شرایط هنرجوها رو درک میکنه . البته شنیدم برای حضوری ها خیلی سخت گیرتره . ولی با مجازی ها درجه سخت گیری ش کمتره . شنیدم اگه طرحی ایراد داشته باشه که خیلی نیاز  به کار داشته باشه ، باید کل کار رو از اول بزنی که دیگه به اون خراب کاری ها ختم نشه . 

من واقعا بار اولم بود . ایشون هم فقط پیامم رو تایید زدن و چیزی نگفتن . من اسکیس کارم رو بدون سایه آخرین شب کشیدم و ارسال کردم . استاد گفت طرحش خوب شده سایه هاش هم بزن . اما اونقدر بزرگ کشیده بودم که به خودم و استاد گفتم ، البته تو دلم  بیخیال استاد من کل هفته یه تمرین رو نتونستم کار کنم ، چطوری این هفته دو تا تکلیف سایه بزنم اونم به این بزرگی . خودم که تصمیم  ندارم اون اسکیس  رو سایه بزنم . من خیلی وقت ها هم شده بود دو تا و سه تا کار سایه میزدم تو هفته . ولی این سری نشد که نشد .  حالام فقط میخوام تکلیف این هفته رو کار کنم .  چون وقت ندارم ، چک کردن کتاب نهم هم مونده . 

خدایی دیگه حالم از دست کشیدن و سایه زدن بد میشه . تکلیف دست رو که دیدم ضدحال خوردم . ظاهرا این آخرین تمرین آناتومی دسته . 

شما هم بگو آمین 

خوبه اولش به ما نگفتن آناتومی دست شش ماه زمان میبره وگرنه دووم نمی آوردیم . هی کم کم به امید تموم شدن اومدیم دیدیم شده شش ماه.  

دیروز تونستم از غروب شروع کنم و بعد شام و کارا هم یه مقدار دیگه ش رو سایه زدم . 

خوبیه طولانی بودن این مبحث اینه که من الان خیلی راحت و تو زمان خیلی کم و بدون استفاده  از پاکن میتونم مدل های مختلف  دست رو طراحی کنم و نمیدونید چقدر لذت بخشه که حس کنی به مهارت رسیدی . 



تو فکرم با رئیس  قلمچی راجب افزایش  حقوقم حرف بزنم ، خیلی بم کم داده ، اما ترس و اضطراب دارم و هنوز تصمیم  نگرفتم . اونقدر خشک و بی انصافه که میترسم بگه ساره خانم اگه فکر میکنی ما کم میدیم ، نیرو زیاد هست . حالا همش دارم فکر میکنم  درخواست  جلسه کنم ، نکنم ، اگه بکنم چی بگم ، چطور بگم ، چطور رفتار کنم . 

چیزی که هست بچه ها من الان بالاترین هزینه رو از بین مدرسه و زبانکده،  از قلمچی دریافت میکنم ، اما نسبت به چیزی که به همکاران دیگه شنیدم میده و پولی که از بچه ها میگیره ، دریافتی من خیییلی کمه . 

موندم چکار کنم . 

کار تو قلمچی پرستیژ و اعتبار خاصی داره . وقتی میگی قلمچی  هستم اصلا نوع نگاه و برخورد متفاوت میشه . و من هننننوز نتونستم  با خودم کنار بیام .  اگه بتونم این هفته یه جلسه مشاوره بگیرم با دکتر ، این موضوع  رو مطرح میکنم . 

میترسم جوری برخورد کنه ضایع بشم ، یا حتی روم نگیره ، دو روزه که پول واریز شده ذهنم آشفته ست .  من میدونم رئیس قلمچی  خیلی از مدیر حرف شنوی داره ، مدیر من یه خانمه که سنی از منم کوچیکتره  شاید پنج شش سال ، مطمئن نیستم . اما چنان نفوذی رو اون مرد رئیس  داره که خدا میدونه . و همه آتیش ها از گور این خانم بلند میشه . که کسی دل خوشی ازش نداره تو کل اون مجتمع آموزشی  . اما رئیس  عقلش دسته این خانمه ست . 

شایان ذکر است  که این خانم متأهل و حتی همسرش تو قلمچی  مشاوره خبره ای هست . 

اما این خانم انگار با همه مشکل داره . خیلی باید خدا دوست داشته باشه که این خانم بات لج نکنه یا ازت خوشش بیاد . 


اصلا از محیط های کاری استرس زا خوشم نمیاد که هی نگران ایرادهای الکی از مدیر یا رئیس  باشی .  اصلا گیجم . 

از یه طرف دلم میخواد حرفم رو بزنم ، از یه طرف نمیخوام کار قلمچی رو از دست بدم . خدایا خودت کمکم کن بهترین تصمیم  رو بگیرم و اگه حرف زدم پشیمون نشم . 

منو  جوری آشفته تصور کنید . انگار جودی ابوت دوس داشتنی رو با موهای ژولیده می‌بینید که هی داره سرش رو میخاره . 

نمیدونم چرا جودی ابوت ؟

شاید چون حتی شلختگی هاش قشنگ بود و دوس داشتنی . 

با این فرق که من موهام مرتبه ولی ذهنم خیلی ریخته پاشِ . 


خبر خوب اینکه از این پولی که گرفتم یه مقدار فقط از قرضم رو دادم و خیلیش موند ، یه تومن هم صندوق شرکت کردم ، چون دیگه ماهیانه حقوق میگیرم انشاالله،  میتونم صندوق خونگی شرکت کنم ، کاری که اصلا نمیتونستم بکنم و چقدر از این مسئله خوشحالم . دیگه حتی اگه بخوام چیزی بخرم ، میتونم قسط ماهیانه بدم ، خدایا شکرت . چقدر خوبه که سر یه تاریخی هر ماه بدونی که پول به حسابت واریز میشه . زندگیت نظم پیدا میکنه تو امور مالی .  بقیه قرض رو هم میدم انشاالله.  



نظرات 8 + ارسال نظر
صبا دوشنبه 27 شهریور 1402 ساعت 04:15 https://gharetanhaei.blog.ir/

می تونی بری صحبت کنی و درخواست افزایش حقوق بدی. اگر مثلا نخواد حقوقت رو ببره بالا به نظرت میاد بگه خب شما که از حقوقت راضی نیستی دیگه نیا اینجا کار کن؟؟!!
اگر اینجوری هست که خب نرو!
ولی اگر این مدلی هست که ۵۰٪ احتمال وجود داشته باشه که حقوقت رو بالا ببره و ۵۰٪ احتمال اینکه شرایط تغییر نکنه! خب به نظر من حرف زدن هیچ ضرری نداره!
اونی هم که باید احساس ضعف کنه و غرورش جریحه دار بشه مدیرت هست که چیزی رو که وظیفه ش هست تو رفتی بهش گوشزد کردی و اگر هم حقوقت رو نبره بالا باید احساس بدبختی کنه حتی از بی عرضه بودنش والا!

صبا جان سابقه این آقا خیلی بده
پارسال بخاطر اینکه گفتم چرا کمتر از مبلغ توافقی پول دادید ، منو تو تعلیق گذاشت و یه جورایی خواست به زبون بی زبونی ردم کنه ‌ من اون روزا اونقدر ازین جریان ناراحت بودم که حتی نای نوشتن راجبش نداشتم
برای همین مجبورم فعلا کج دارو مریض باش راه بیام .
حالام عجله نمیکنم ، بذار برنامه جدید بم بدن سر یه فرصت خوب به شکل محترمانه بش میگم درخواست افزایش حقوق دارم .
صبا اونقدر این آقا خررررررههههه که نگو و نپرس
مغرور و خودخواه و حرامخور ، مدیرش هم عین خودش

لی لا دوشنبه 27 شهریور 1402 ساعت 01:07

سلام ساره جان...من فکر می کنم اگر یک نفر که عاقل وصاحب نظر ومورد اعتماد درمجموعه قلمچی هست ...با اون مشورت کنی خیلی بهتر به نتیجه برسی.من چند سال قبل مدیر بودم ویک سفر ۴ روزه به مشهد برامون پیش اومد، کارگزینی اداره به من گفت شما چون مدیر هستی نمی تونی از مرخصی استفاده کنی واون ۴ روز مرخصی بدون حقوق برات حساب میشه .گفتم مشکلی نیست .رفتیم مشهد وبرگشتیم ...یک معاونی داشتم که خیلی اصرار می کرد که برو اداره واز حقت دفاع کن ، آخه من می بینم که شما تعطیل وغیر تعطیل دارید زحمت می کشید، به خاطر حرفهای ایشون من رفتم اداره، کارگزینی گفت با رئیس صحبت کنید، اما من مثل الان شما مردد بودم...فکر می کردم اگر با رئیس صحبت کردم وبی فایده بود چی...خلاصه به این نتیجه رسیدم که با یکی از کارمندان دیگر کار گزینی مشورت کنم...باورکن گره در دست همین آقایی که مشورت کردم بازشد، به ایشون گفتم شما دراین مورد صلاح می دونید که من با رئیس صحبت کنم? یعنی فایده ای داره...اگر شمابگی نه ...من بی خیال میشم ....در حین این صحبتها
ایشون یک دفتر بزرگ رو برگ می زد ...بعد همون برگه ی مرخصی بدون حقوق که برای من صادرشده بودرو از لای دفتر پیداکرد وپانچ کرد وپرت کرد تو کمد وگفت لازم نیست بری پیش رئیس...ما نیروهای زحمت کش خودمون رو می شناسیم.اگر همچین فردی در مجموعه هست رو دریاب خواهرمن...وگرنه بی خیال شو!

والا لیلا اونجا اصلا چنین آدمی وجود نداره
آدم معتمد .... پیدا کردی بم بگو ، اصلا حرف هیچ کس غیر مدیر داخلی پیش رئیس خریدار نداره ، مدیر داخلی هم که خودش یه عفریته ای خدا میدونه .
کلا نیروها رو به بردگی میگیرن و ساختمان رو ساختمان اضافه میکنن .
فعلا صبر میکنم عزیزم
نمیخوام داستان پارسال پیش بیاد

شیرین ۲ یکشنبه 26 شهریور 1402 ساعت 19:07

من فکرمیکنم، هنوز اینقدر از نظر شغلی و مالی محکم نیستی که بخواهی با قلمچی سر پول، با قدرت مذاکره کنی
بذار جایگاهت در تدریس مدارس و آموزشگاه های دیگه و حتی شاگرد خصوصی محکم بشه. بعدا اگر صلاح دونستی صحبت کن. گاهی معلم ها در مراکز معتبر با حقوق کم کار می‌کنند تا رزومه شون قوی بشه. این میتونه یک تدبیر شفلی باشه

حرفت کاملا درسته شیرین جان
مرسی که بام حرف زدی و ذهنم روشن کردی
فکر میکنم باید یه مقدار صبوری کنم و مترصد یه فرصت خوب باشم که حرفم رو بزنم
تا اونموقع با دکتر هم مشورت میکنم

فرشته یکشنبه 26 شهریور 1402 ساعت 11:50

طرز بیان مشکل وناراحتی خیلی رو جوابش تاثیر داره چطوره با مشاورت دربارش صحبت کنی

دقیقا، کاملا درسته
حتما این کارو میکنم

همساده شنبه 25 شهریور 1402 ساعت 23:02

سلام و صد سلام به ساره عزیزم
چند وقت از نت دور بودم.باید یه بازنگری برای خودم می داشتم .در خصوص این که چطور بتونم ا اینهمه فشار روحی که خودم برا خودم درست می کنم بابت نبودن مادرم.... بگذریم
تبریک می گم موفقیت ها رو در زمینه کاری.واقعا با لیاقتی که داری شایشتگیش رو داشتی .
راستی به جا اینهمه سرخ کردنی ما یه سوپی داریم بنام جو دوغ همین خرده جو های تو بازاز رو اول می پزیم بعد دوغ اضافه می کنیم تا بازم بپزه اگه کمی پونه هم بریزی خوبه بعد که پخت یه کم کره موقع سرو بربز روش .ولی نریزی هم سالمتره اینقدر خوب و خنک ما تابستانهای گرم همش درست می کنیم برا شما که در گرمسیر هستید هم خوبه خنکه .
اخه سرخ کردنی توی گرمای تابستان بسیار برا سلامتی بده

سلام همساده جان خوبییی ؟
خدا بت صبر و سلامتی بده عزیزم هرجا هستی
ممنونم عزیزم

نیلو ۲ شنبه 25 شهریور 1402 ساعت 09:55

سلام خانم ساره عزیز
خیلی براتون خوشحالم. خداروشکر. حال خوبتان مستدام یاد.

سلام نیلوی عزیزم
ممنونم
الهی همیشه دلت شاد باشه

تیلوتیلو جمعه 24 شهریور 1402 ساعت 08:03 https://meslehichkass.blogsky.com/

فاضله پنج‌شنبه 23 شهریور 1402 ساعت 23:32 http://1000-va2harf.blogsky.com

باهات موافقم اگه فکر می‌کنی خراب میشه از فکرش بیا بیرون

هنوز دارم بش فکر میکنم و جوانب و خطرات رو ارزیابی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد