همین هم خوبه

بازم چند روز آخر خیلی شلوغی داشتم . هر شب دلم میخواست بیام بنویسم اما جون نداشتم ، حس نداشتم . 

تازه وقت کردم بیام بلاگستان . 

این چند روز نمیدونم چرا هر روز یه اتفاقی  برام افتاد ، یه روز آب جوش فلاسک برگشت رو دستم و مچم سوخت و دو روزه البته خوب شد ، سوختگی عمیق نبود . زانوم هم که گفته بودم و دو روزه هم کمرم .  در بین همه اینا مثل هر روز طراحی میکنم و جزوه نویسی .  خدا رو شکر تا جایی که واجب بود تونستم ویدئوها آموزشی م نگاه کنم . و مشغول ادامه کار هستم . 

طراحی م از یه مرحله سخت دیگه هم گذشت و بعد سه ماه ، آناتومی  دست هم تمام شد ، البته این هفته هم تمرینات دست دارم ، فعلا یه دونه ش رو کشیدم ، کم هم نیستن . و احتمالا  بعدش میریم آناتومی  بدن . آناتومی  بدن خیییلی  لذت بخشه .  آخه مگه هنر بی لذت هم داریم ساره خانم . 

چند روزه میخوام برم تا بازار وقت نمیکنم .  واقعا انجام یه سری کارا الان واجب تر از بقیه ست .  


امااااا .... چند ماهیه دلم میخواست برم سالن و بن مژه بزنم . بالاخره تونستم از تایم های بعدظهر یه نوبت اوکی کنم . از چهارشنبه بعدظهر پلک هام ورم کرده ، خوبه که کلاس نداشتم . ظاهرا پوستم زیادی حساسه و پلکم خیلی واکنش نشون داده . الان بهترم . امیدوارم  تا شنبه که میخوام برم کار ، کاملا رفع بشه . یه ماه بعد هم باید برم برای ترمیم و چکاپ . خیلی دوس داشتم این کارو کنم و یه تغییر نسبتا طبیعی تو چهره و مخصوصا  چشمام ایجاد کنم . فعلا که در پف به سر میبرم  .  مشغول پماد زدن و کمپرس سرد هستم . البته  خیلی کم واکنش هایی مثل من پیش میاد و برای اونایی که دوس دارن انجام بدن ، ترسی نداره چون در حالت عادی ورم پلک مثل وقتیه که زیاد گریه کرده باشی . پس شما اگه میخواید برید نترسید . 


چقدر تند تند نوشتم ، انگار خیلی سطحی نوشتم و خیلی چیزا فراموش کردم . ولی همین هم خوبه . 

نظرات 4 + ارسال نظر
فرشته دوشنبه 26 تیر 1402 ساعت 21:27

مبارکه حتما خیلی تغییر کردی

مرسی
نهههه اونقدر طبیعیه اصلا معلوم نیس

رها شنبه 24 تیر 1402 ساعت 19:34

مبارک باشه

زینب شنبه 24 تیر 1402 ساعت 08:22

مبارک خوشگلاسیونت باشه عزیزم.اتفاقا برات افتاده چون حواست به خودت نبوده خدا رو شکر بخیر گذشته باز ولی کمرو زانوتو جدی بگیر کار نکش ازشون

مرسی زینب جان
والا میگن شاید چشم خوردم
بیشتر مراقبت میکنم چشم عزیزم

رعنا شنبه 24 تیر 1402 ساعت 00:25

ساره‌جان، خیلی قدر خودت رو بدون.
تقریباً همه‌فن‌حریفی. خیلی پرانرژی و خیلی کارها رو می‌تونی همزمان باهم پیش ببری. وقتی می‌خونمت ازت یاد می‌گیرم که چطور دو کار رو همزمان باهم پیش ببرم. راستش برای دو یادداشت قبلی‌ت برات کامنت نذاشتم. خیلی خوشحال شدم که در مصاحبه مدرسه قبول شدی. تو شایستۀ رسیدن به مراحل عالی زندگی‌ت هستی. امیدوارم زندگی‌ت تغییر کنه و دیگه با رنج و سختی نباشه. بتونی خودت خونۀ مستقل بگیری و در آرامش زندگی کنی. هرچند این روزها کسی نیست که فشار اقتصادی روش نباشه.

سلام رعنا جان . مرسی از محبتت عزیزم
شما خوبی که منو خوب و شایسته میبینی
مرسی از دعا و انرژی مثبتت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد