میخواستم بیام که امشب پست جدید بذارم . مرسی از اونایی که جویای احوال بودن .
راستش حال خودم و خانواده به لحاظ مشکلات جدیدی که پیش اومده خوب نیس . منم افتاده بودم رو سردرد و تهوع . حرفی برای گفتن نداشتم . روتین ها رو کم یا زیاد دارم پیش میبرم بلکه یه چیزایی یادم برم . اما با اینکه دارم تلاش میکنم تو نوشتن تأخیر نداشته باشم اما دستم به نوشتن نمیره .
اینجا دوستان خوبی دارم و دلم نمیخواد با کمرنگ شدنم اونا رو از دست بدم . ولی واقعا شرایط خوبی نداریم فعلا . فقط دعا میکنم به آسون ترین شکل ختم به خیر بشه .
دوستون دارم .
امیدوارم روزها ی بهتری داشته باشی
ممنونم عزیزم
حتی از سختی ها هم بنویس
گاهی لابلای حرفامون شاید یه چیزی به دردت خورد
اگه کاری از دستم بربیاد با کمال میل آماده ام
مرسی تیله جون . محبت کردی
ایشالا که مشکلات هم ختم بخیر میشن
آمین
امروز سی یکم
هوا ابری
البته نه کاملا
ولی خنک
توی یک پارک هستم
البته کل اینجا پارک و فضای سبز است
و دارم وبلاگ را نگاه می کنم اونایی که بدرد خوندن می خورند را می نگرم
چه خوووب