ادامه زندگی

صبح برای انجام دادن کار ماما رفتم بیرون و بعد رفتم داروخانه و اونقدر هوا داغ بود امروز انگار خدا تو آسمون بخاری زده بود . باد داغ مثل باد تو بیابون ،‌ رعدوبرق برق هم میزد و کمی بارون زد . 

دیگه چون خیلی گرم بود پیاده روی نرفتم و همین یه ساعت بیرون رفتن رو غنیمت شمردم .

تکالیف طراحی م رو ساعات آخری تند تند انجام دادم و ارسال کردم . اینجور مواقع از کار لذت نمیبرم فقط فکر تمام کردن و ارسال کارم . 


داداش و خانمش هم صبح رفتن تهران برای درمان.  

فعلا از شرایط شون خبر مشخصی ندارم و گفتم فردا رد بشه ببینم چه کردن . هرچه از موضوع میگذره بیشتر ناراحت میشم . فقط امیدوارم  زن داداش همراهی کنه هم بخاطر خودش هم داداش . 


خاله کوچیکه اومده پیش مون . و وقتی کسی  میاد خونه مون  منم برنامه هام از ریتم خارج تر میشه . 


امیدوارم همه سالم و تندرست باشند . 

زندگی ادامه داره . 

نظرات 2 + ارسال نظر
مامان فرشته ها شنبه 30 اردیبهشت 1402 ساعت 18:09 http://mamanmalmal.blogfa.com

سلام خوبی؟ نگرانتم کجایی دختر خوب؟

سلام عزیزم
مرسی از محبتت
نمیدونستم وبلاگ داری عزیزم. ازین به بعد میخونمت

پرنده شنبه 30 اردیبهشت 1402 ساعت 08:48

ساره جون همه چیز مرتبه؟ خیلی وقته ننوشتی

قربونت پرنده جان
محبت کردی واقعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد