فقط رد میشم ....

بچه ها برای اینکه رفع سوءتفاهم  بشه و از نگرانی هم  دربیاید ، میخوام بگم که چی شد که داستان استاد برام تموم شد . ایشون اصلا هیچ بی احترامی به من نکرده یا چیزی که دلیل بر احمق فرض کردن من باشه .

من تو وضعیت واتس اپ ایشون عکس یه خانم رو با یه متن تبریک تولد پر شور و حرارت ، دیدم و اون خانم رو همسفر روزهای تلخ و شیرین خطاب کرده بود . 

و خب من خیلی ناراحت شدم ، برای اینکه هرچی فکر میکنم من اصلا آدم توهم زدن نیستم و اصلا آدمی هم نیستم زود گول حرف های جنس مخالف رو بخورم.  

از نگاه اولی که بین ما گره خورد .

تا توجه ایشون به دست ها و چهره من . انگار که دنبال نشانه ای از متاهل  بودن من باشه !

تا اینکه حدس بزن من چند سالمه . 

اصلا چه نیازی بود من سن ایشون رو حدس بزنم ، 

چرا از درآمد و مسائل زندگی ش گفت . 

و چرا اینقدر با من راحت و صمیمی رفتار کرد ،‌با اینکه تو محیط کار همه با هم رسمی و محتاط هستن . 

من جای سوءتفاهم و سوءاستفاده  به ایشون نداده بودم که بخواد دست بگیره . اصلا محیط کاری و سابقه مون تو قلمچی واقعا اجازه چنین ریسکی رو نمیده ، که خودمون رو تو دردسر بندازیم . 


فقط موندم چرا چرا جوری رفتار کرد که منو درگیر فکر کردن به خودش بکنه . 


از اونور قضیه فرض میکنم ایشون یه آدم اجتماعی بوده که با دل ساده و بی منظور فقط شرح حالی داده ، فقط چون یه تایم خالی بوده که تو سکوت سر نشه . 


اما فقط من اون نگاه اول رو دیدم و حس میکنم چقدر خاص بود .

و فقط من اون سیگنال رو حس کردم .


چکار کنم ... باید بگم من اشتباه دیدم و شنیدم و سیگنالی هم وجود نداشته . 

به گفته تیلو حس یه زن  اشتباه نمیکنه ، حالا نه حتما صدرصد،  ولی تا حد زیادی حس یه زن ، واقعی درمیاد . 


به عنوان یه دختر اعتراف میکنم که درگیرش شدم . و دلم خیلی خواست این داستان ادامه پیدا کنه . چون خودمو مستحق بهترین گزینه های ازدواج میبینم . اما چیزیه که شده . فرقش با تجربه های قبل این بود که نخواستم تو این حال گرفته بمونم . حتی دیروز صبح اول وقت که وضعیت رو دیدم و یه دفعه خالی شدم . طراحی هام جلوم بود ، با ناراحتی مداد رو برگه ها حرکت میدادم و بعد برای اینکه صدای افکارم و دلم رو خفه کنم ، هندزفری  زدم و آهنگ ها رو با صدای بلند گوش دادم ، خواستم مقابله کنم نه اینکه چمبره بزنم تا سه ماه ، مثل اون یکی مورد دیگه ای که دو سال قبل برام   پیش اومد . فقط برای یه دوست خیلی عزیز پیام دادم که خیلی دلم گرفته و خیلی دلتنگت هستم ، دوستم دختر هست . و حین نوشتن پیام  چند دقیقه ای گریه کردم و بعد به خودم گفتم خودتو جمع کن ، چیزی نشده . و خودمو جمع کردم . و دوستم زنگ زد و مثل یه دختر قوی فقط براش تعریف کردم که چی شده و اصلا موضوع  رو کش ندادم و عجز و ناله نکردم .

اثر هر بیماری  چند روزی میمونه اما رفع میشه . 


من این بار متفاوت تر از همیشه و قوی تر از همیشه با این مسئله  کنار اومدم . 


هرچند که سوال چرای من و اون نگاه ، هنوز بر قوت خود باقیه . اما اینم پاک میشه.  


من تو نوشته هام همه این سالها خودِ خودم بودم‌ و تا حد خیلی زیادی صادقانه نوشتم . الانم همه احساسم رو به شما هم گفتم . انگار که دارم از قلب شکسته یا تیر خورده خودم جلوی دوستم حرف میزنم . 

فقط امیدوارم کسی نیاد ملامت کنه که حالا مگه چی شده و طرف که حرفی نزده ، تو چرا به خودت گرفتی و حالا تو عزا نشستی . باید خالی از احساس باشی که نتونی حتی کمی احساس طرف مقابل رو درک کنی . 


تو رفتارهامون باید خیلی مراقب باشیم.  شاید یه گوشی یا یه چشمی نیازمند محبتی باشه که به اشتباه گرفته بشه . 

شایدم من  اصلا نباید به منظور میگرفتم . 

چون نمیشه همیشه همه مطابق احساسات و شرایط ما رفتار کنن .  ما همیشه اونقدر همو نمی‌شناسیم که بخوایم تو رفتارها رعایت همو کنیم . 

باید یه چیزایی پیش بیاد و ازش فقط رد شیم .

نظرات 6 + ارسال نظر
ریحانه دوشنبه 28 فروردین 1402 ساعت 21:58

حالا شاید خواهرش یا حتی مادرش بودا


وای ریحانه چه خوش بینانه
قربونت بشم

زینب دوشنبه 28 فروردین 1402 ساعت 19:23

ساره جان حق با تیلو خانمه احساس یه زن اشتباه نمیکنه البته به جز یک دسته خانوما که توهم دارن همه عاشقشون میشم و شما مطمئنا جزو این دسته نیستی.
علت رفتار اون آقا ساده است...بعضیا شیطنت دوست دارن در همین حد! خب متاسفیم برای همسرانشون.
یا ممکنه وقتی از طرف کسی که دوسش دارن پس زده میشن سعی میکنن ببینن میتونن توجه یکی بهترو جلب کنند تا اعتماد به نفسشون ترمیم بشه. وقتی دید حتی یکم در جلب توجه شما موفق بوده خب دیگه کارش تموم شده.

رعنا دوشنبه 28 فروردین 1402 ساعت 09:03

سلام ساره جان‌.
خوبی؟
این حس‌ها پیش می‌آد. مخصوصاً ما خانم‌ها که حس ششممون خیلی قویه‌. همین که با یه نفر حرف زدی، نشون می‌ده خیلی قوی هستی. آفرین دختر

سلام عزیزم
من خوبم
ما خانم ها عشقییییم

صبا دوشنبه 28 فروردین 1402 ساعت 07:34 http://gharetanhaei.blog.ir

ساره عزیزم درکت میکنم.

لازم نیست به خودت بقبولونی که رفتار اون آدم رو اشتباه برداشت کردی. اون شخص به چشم یه گزینه بهت نگاه میکرده و لازم نیست فکر کنی که قصد سواستفاده یا هر رفتار منفی دیگه ای رو داشته!
فرض کن چند تا گزینه داشته! همه رو دورادور بررسی کرده و بعد هم تصمیم گیری کرده!
مثل همه وقتایی که تو به خواستگارات نه گفتی!

درد داره! ناراحتی داره! دلت شکسته! و همش رو خودت قبول کردی و داری دوره التیام رو با قدرت می گذرونی.
انشالله به زودی یه فرد مناسب که لایق خوبی هات باشه و قدرت رو بدونه سر راهت قرار بگیره عزیزم.

سلام صبا جان
نه اصلا اینطور فکر نمیکنم ، واقعا سوءاستفاده ای وجود نداشته .
من دارم یه چیزی یاد میگیرم رفتار آدم ها رو به بهترین شکل بپذیرم و جاهایی حتی کادوپیچ به خودم بدم .
ایشون گناهی نداشته منم ندارم .
ایشون فقط ناخواسته چند روزی یه حس خیلی خوب رو به من هدیه داد که خودش هم خبر نداره .
شاید این اتفاقات واقعا لازمه .
یه شارژ و یه چراغ سبز خوشرنگ میشه برام .

ممنونم ازش و ناراحت نیستم ازش .

قربون تو بشم . ممنونم برای دعات

فرشته دوشنبه 28 فروردین 1402 ساعت 00:25

هر کسی جای تو بود ممکن بود اینطوری فکر کنه خیلی عالیه که سعی داری ازش رد بشی برات بهترین ها رو ارزو میکنم قضاوت ها چقدر تلخ هستن وگریز ناپذیر

آره ... پیش میاد برای همه مون
آره خیلی راحت تر از قبل ها ازش رد شدم
شیرینی ش رو میذارم و تلخی ش رو فراموش میکنم

عابر یکشنبه 27 فروردین 1402 ساعت 22:47

سلام ، یه دوستی دارم توی مقطع ارشد یکی از همکلاسیهاش به قصد آشنایی اومد جلو این هم چند جلسه باهاش رفت بیرون بعد آقا گفت که من نامزد دارم ولی با هم نمیسازیم ، البته دوستم چون توی دهه سی بود همونجا خداحافظی کرد میخوام بگم ببین این بشر دو پا چه کارها که بلدِ انجام بده الان ایشون اصلا مد نظرم نیست کلی میگم باید دخترا زیر لب دائم زمزمه کنن :من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران ، اول به دام آرم تو را ،بعدا گرفتارت شوم

سلام عابر جونم عزیزم
شعر آخر خیلی قشنگ و پرمفهوم بود
واقعا راست گفتی
من حالم خوبه واقعا دوست من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد