بهشت آخر

پنجشنبه آخر سال 

عید اول 

واژه های جدید ۱۴۰۱ بودن برام 

اسفند امسال بوی عید حس نکردم به چندین دلیل از جمله عزا دار بودن بعضی از هموطنان بخاطر جوون هاشون

خرید عید نکردم .

شیرینی نپختم .

سفره هفت سین پهن نمیکنم  .

و بخاطر چیزی که درون من ریشه داره و نمیشه انکارش کرد .

بله همون پدر سخت گیری که امسال نیس .

شاید فقط گیرهای از نوع آخر سالی ش تو سرم داره تکرار میشه و نه یه حرف و خاطره خوب ، اما ریشه کار خودش رو میکنه و غمش سنگینی میکنه .

شاید اسفند سال بعد اینجور نباشم و خیلی حس ها درونم خاموش شده باشه.

امروز از صبح سر پا بودم . قبل از ۳ ظهر تا طرفا ۶ عصر زیر آفتاب داغ تو خاکستون بودیم . خیلی شلوغ بود . 

و همه پای دیدار عزیزی ، به غم نشسته بودند . 


و ما آدم ها چنگ میزنیم به هرچیزی که شاید آرام مان کند ،

شاید مرحمی  پیدا کنیم  بر زخم دل آشفته ،

قطره اشکی که سراب دلمان را از تشنگی برهاند 

و 

سنگی که آغوش مان را پر کند 

و 

سنگی که آغوش  مان را پر کند 

و 

و 

و 

سنگی که روزی خودمان را به آغوش ابدی خویش بخواند 

و ما هم سفر کنیم به دیار ابدی .





امسال برای خودم میخوام ویژه دعا کنم . سالهاست برای خودم دعا نمیکنم و سالهاست دست شستم  از چادر نماز و سجاده خودم . 

اما امسال ویژه برای خودم دعا میکنم و تعیین میکنم که چی میخوام . 






نظرات 3 + ارسال نظر
رعنا شنبه 27 اسفند 1401 ساعت 00:58

سلام.
ساره‌جان، روح همهٔ درخاک رفتگان شاد. دستشون کوتاهه از دنیا. می‌گم چطور به پذیرش رسیدی نسبت به بابات.چطور تونستی آزار و اذیت‌هاش رو فراموش کنی. راستش من واقعاً نمی‌تونم چطور می‌تونم ببخشم. ناراحتم.

سلام رعنا جان
بابا تا وقتی زنده بود من از شدت خشم همیشه میگفتم شانس بیاری تو زودتر بمیری که حلالت کنم چون اگه من زودتر بمیرم با خشم و نفرت ازت میرم و به من مدیون میمونی .
خب خیلی شکسته بودم ازش
اما تو همین حس و حال ها ، همیشه دلم براش میسوخت برای تنهایی هاش ، و اواخر برای ضعف و بی غذایی ش .
دوره بیماریش من تو حال بدی بودم ، هم ترس از نبودنش هم ترس از بودنش . ولی دعا میکردم زیاد اذیت نشه و نمیخواستم زمین گیر شدنش رو ببینم حتی اون موقع ها که قوی و قدرتمند بود .
درکل حلالش کردم و بخشیدم و از خدا خواستم اگه چیزی واقعا هست که من بتونم ببخشم ، پس از طرف من بی‌حساب کنه . نمیخواستم همین طور که تو این دنیا اذیت شد اونجا هم بشه
البته همه اینا به فرض وجود بهشت و جهنم و پاداش و مجازات تعریف داره وگرنه که هیچ .
همیشه دلم میخواست ازدواج کنم قبل فوتش که هم خوشحال بشه و هم ازم راحت . و من بتونم فرصت های از دست رفته رابطه مون رو اصلاح کنم . ولی خب اینجوری نشد ...‌
شما هم بسته به سنگینی اون رابطه ، شاید بتونی اول به دل خودت بعد به ایشون کمک کنی .
اگه با هم زندگی نمی‌کنید، و هر روز داغ اذیت روز قبل ایشون تکرار نمیشه ، سعی کن هر روز به اندازه سر سوزنی هم که شده رها کنی و ببخشی، هر روز یه رفتارش رو برای خودت به توجیه منطقی برسون و ازش رد شو
اصلا راحت نیس ، اما به آرامش خودت خیلی کمک میکنه

حیف از عمری که ما آدما به نفرت پرش میکنیم حیف از انسانیت مون

صبا جمعه 26 اسفند 1401 ساعت 01:42 http://gharetanhaei.blog.ir

روح همه رفتگان خاک قرین رحمت و آسایش باشه و دل بازماندگان هم آرام.

اصلا سال ۱۴۰۲ را سال ساره نامگذاری میکنیم. همه چیز در این سال محور خوشحالی ساره- پیشرفت ساره- استقلال ساره و صلح و آرامش ساره خواهد بود.

همه کامنتت با هم
جووون
آمییین
سال ساره نامگذاری کردیم رففففتتتتت
مرسی عزیزم

عابر پنج‌شنبه 25 اسفند 1401 ساعت 23:16

روحشون شاد خدا بهترین ها رو برات رقم بزنه

ممنونم عابر عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد