ستون زندگی خودمم من

زینب جان خییییلی ازت ممنونم.  

متأسفانه حرفات واقعیت داره ، اما من بین دل و عقلم دست و پا میزدم این مدت . 

واقعا اون جمله هات بم چسبید ... اونجا که مستقیما درمورد شخص خودم بود . 

مرسی که هستی .

نظرات 2 + ارسال نظر
زینب شنبه 1 مرداد 1401 ساعت 10:19

مریم جمعه 31 تیر 1401 ساعت 10:36

سلام ساره جان شکر خدا که پدرتان بهتر شدند ساره جان ناراحت نشو ذات ادم ها قابل عوض شدن نیست همانطور که ذات مهربان تو هم عوض نمیشود میدانی ساره جان این روزها به خدا چی میگم.میگم من همیشه تنها ارزویم داشتن ارامش در زندگی بود نه پول و ثروت و زندگی انچنانی اما این روزها همه اش میگم خدایا کاش نصف رویی که ادم های روبرویم داشتند را من داشتم انوقت من خوشبخت ترین ادم روزگار بودم چون می دانستم چطور مثل خودشان رفتار کنم حتی با اینکه ناهار و شامم نان و پنیر باشد.دعاین کن دعایت میکنم.موفق باشی دختر قهرمان و مهربانم

سلام عزیزم خوبی مریم جان
افسوس ...
راست هم میگی یکی مثل من یه کم خودخواهی میخواد یکی مثل تو یه کم پررویی ... شاید اینجوری آروم تر بودیم .
مرسی از دعاهات . دعاگو هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد