نمیدونید اینجا چه گرد و خاک بدی شده ، تا یه متر اونورتر دید نداری . افتضااااح .
اینترنت هم که گفتن نداره ، همش قطع و وصل .
هر دم ازین باغ بری می آید .
راستی یادم رفت بگم دیروز رفتم پیش خاله دوستم . حدودا یه ساعت و نیم پیشش نشستم و کلی حرف زدیم . ایشون کلی پذیرایی کرد و خوشحال شد . حتی همسرش هم منو به اسم کوچیک صدا میزنه . دوستی و آشنایی مون مال سالهاست . البته زود به زود همو نمیبینیم، ولی حس خاله به من باعث شده منم بیشتر حواسم باشه هرچند وقت یه بار تلفنی بزنم یا سری .