نتیجه پیگیری

گفته بودم مسئله پرداخت کلاس رو پیگیری کردم ، چندبار و پیش چند نفر ، تا درست و غلط جریان رو دربیارم.  و بدون رودرواسی  به رئیس سخن گفتم که شما گفته بودید ساعتی پرداخت میکنید نه جلسه ای . اولش گفت نه منظورم همون جلسه ای بوده ، دلم آروم نگرفت و دوباره به آرومی و احترام چندین مکالمه مون رو یادآوری کردم و دیگه بیچاره سعی نکرد منو قانع کنه ، فقط گفت احتمالا فقط سوءتفاهم  شده ولی با این وجود امشب بم گفت برات هر جلسه رو ۴۰ حساب میکنم و هیچ کس نباید بفهمه . منم که بیش از اندازه قدرشناس ، بیش از اندازه پشیمون ، بیش از اندازه حساس ... هی گفتم نکنه بیچاره تو فشار و رودرواسی افتاده باشه ، گفتم میخوام راضی باشید از ته دل و ایشون گفت راضی ام از ته دل و مثل خواهرم برات احترام قائل هستم و خبر از زحمت کشیدن هات دارم . 

منم که آدمی ام که خیلی از وجودم پای کار میذارم . 

یعنی پیگیری م جواب داد 


بلاگستان مدتی خالی شده ... غزل نبود و تیلو هم نیس . 

واقعا جاشون خالی بود . 

چقدر من  این مدت دعا کردم و میکنم .. برای همسر پست داک و برای پدر تیلو و نگران پدر مادر غزل بودم . 

امیدوارم همه تو شادی و تندرستی باشن.  


و اما ..‌ 

میشه گفت دیگه تایمم پر شده ، فقط پنجشنبه ها خالی مونده که اونم برای جبرانی ها و خصوصی اگه پیش بیاد ‌ .‌ حتی دیشب مجبور شدم یه خصوصی اضطراری برای بعد ۹ شب تا ۱۰ شب بگیرم ، و از تو خونه اوکی گرفته بودم که دیرتر میام . کلا شدم انگار یه مردی که همش دنبال نون شب درآوردن برای بچه هاشه سعی میکنم تا جایی که راه داره فرصت ها رو از دست ندم . 


کلاس آموزشی م که ثبت نام کردم هم شنبه شروع شد . شنبه سه شنبه ها ۱۱ تا ۱۲:۳۰ کلاس آنلاین دارم . تمرین و مطالعه هم مرتب دارم . 


و 

و 

و 

بازم دیروز از سمت سوپروایزر  قلم چی بم پیشنهاد کار دفتری شده و بازم کلی فکر و حساب کتاب کردم . اما دیدم تو تدریس بمونم برام بهتره ، درسته ماهیانه حقوق نمیگیرم ، اما پرداختی هام بیشتر از پرداختی ساعت کارهای دفتری هست . و کارم کمتره و گاهی میتونم درصورت نیاز کنسل کنم . اما اجرایی دیگه برای خودم هیچی از خودم نمیمونه ‌ . 

و از نظر شاَن و پُست ، الان من استاد قلم چی هستم یا دست کم دبیر قلم چی و زبانکده سخن . 

نه یه پشتیبان یا نیروی اجرایی که فقط باید بدو بدو کنه تا رضایت سوپروایزر  رو جذب کنه . 

همینطور که دارم مینویسم یه آهنگ خارجی  از مارشملو به اسم  leave before you love me  ..  رو تکرار دارم گوش میدم و خیلی قشنگه . 

حال خوبی داره بم میده و حس سبکی میکنم . 

بین حال های خوب و بد ... خوشحال و نگران .‌‌.‌ و دلتنگی هام منو پرواز میده . طوری که حتی مفاهیم منفی قابل تحمل میشن . 

چیزی که  خیلی ناراحتم  کرده رفتن گاوی هست ..‌ گربه سفید مشکی ملوس که دو هفته ست دیگه رفته و نیس . 

چقدر از دست دادن سخته .. چقدر وابستگی بده . 

خیییلی دلم براش تنگ شده . یادش میافتم ته دلم سوز بدی میده و چشمام پر اشک میشه.  دلم می‌خواست برگرده ولی انگار دیگه دیر شده و برگشتی درکار نیس . اینجور مواقع یاد مادرانی میافتم که بچه شون رو از دست دادن و میگم چه غم بزرگی تحمل میکنن.  

پوش پوش خودم هنوز هست ، انگار یه روزی با رفتن و برنگشتن این هم باید خودم رو سازگار کنم . 



چندتا از شاگردای زبانکده قبلی اومدن تو زبانکده جدید ثبت نام کردن ، همه هم شاگردای من بودن  


ببخشید اگه پستم خیلی انسجام موضوعی نداره . 


عکس سه خواهر برادر گربه ای رو میذارم . 

از سمت راست پوش پوش ، گاوی ، خواهر مغرور ‌ 

که خواهره هم خیلی وقت پیش رفت و چقدر طول کشیدن که به نبودنش عادت کنیم . 

اینجا داشتم بشون نون پنیر میدادم ، چقدر صبور و چقدر مودب خدایا .

به یاد گاوی عزیزم . 



نظرات 11 + ارسال نظر
خورشید چهارشنبه 1 دی 1400 ساعت 13:26

سلام
خوبین؟
کم پیدایین؟
ان شاءالله که اوضاع مرتبه

سلام عزیزم خوبم
الان مینویسم ... تنبل شدم تو نوشتن

رهرو دوشنبه 29 آذر 1400 ساعت 08:21 http://66darjostojoo.blogfa.com

سلام
رمز کار نکرد که
نه با کیبورد فارسی و نه انگلیسی

Reyhane R یکشنبه 28 آذر 1400 ساعت 19:16

ساره جان کجایی؟ حالت خوبه؟

سلام عزیزم. واقعااا ممنونم از احوالپرسی ت ‌ . انگار چیزی ندارم بنویسم ، ببخش نگرانت کردم . فرصت کنم پست میذارم

رهرو شنبه 27 آذر 1400 ساعت 18:09 http://66darjostojoo.blogfa.com

سلام
همیشه میخونمت ولی خاموشم
من رمز میخوام

غزل سپید پنج‌شنبه 25 آذر 1400 ساعت 14:46

عزیزم...مرسی که به فکرمون هستی و به یادمون هستی گلی
چقدرررر پیشی ها ملوسن...
خوشحالم که اوضاع کارت روبه راه تر شده...آفرین به تلاشت مطمئنم که شرایط بهتر هم میشه

ممنونم عزیزم

Reyhane R سه‌شنبه 23 آذر 1400 ساعت 21:28

سلام ساره جان.
کجایی عزیزم.حالت خوبه؟

مرسی از تو ریحانه جان که جویای احوال من بودی

ترنم چهارشنبه 17 آذر 1400 ساعت 13:45

سلام ساره خانوم خوب هستید؟ من اتفاقی وبلاگتون رو دیدم و با اجازتون از اول تا اینجا خوندم و متوجه شدم طراحی و زبان تدریس میکنید خواستم بپرسم اگه آنلاین بخوام میتونید به دخترم درس بدید کلاس هفتم هست و ما ساکن آبادان هستیم چه جوری باید باهاتون تماس بگیرم ؟؟

سلام خوبید خوش آمدید
اگه شرایط زمانی م اوکی باشه درخدمتم
میتونید به آدرس اینستاگرام من که پست ثابت هست پیام بدید

Zahra چهارشنبه 17 آذر 1400 ساعت 02:02 https://khunamun.blogsky.com/

سلام عزیز دلم، چطوری خانم؟ خوبی؟
چقدر کیف کردم پستت رو خوندم. خیلی زیاد خوشحالم که جای خوبی کار می‌کنی و شرایطت بهتر شده خیلی خوشحالم خدا رو شکر.

ای ننههههههه، چقدر این سه تا جیگرن! خیلی ملوسن، حق داری دلتنگشون بشی. گاوی جان امیدوارم برگردی و دل دوستم رو شاد کنی.
خواهر مغرور خیلی اشرافیه ها. خوشم اومد ازش

سلام زهرا جون خوبی عزیزم
مرسی مرسیییییی
آره اینا دلخوشی این یکی دو سال من شدن ، اما رفتن شون اشکم درمیاره .
دختر چهههه دختری بود خیلی مغرور

خورشید سه‌شنبه 16 آذر 1400 ساعت 12:41

سلام
خدا رو شکر
ای وای چقدر مودب نشستن، احساس می کنم دهنشون آب افتاده، همچین با دقت زل زدن

سلام خوبی خورشید جان
باورت نمیشه منتظر مینشستن به نوبت لقمه بشون بدم هیچ‌کس به غذای اون یکی دست و دهن دراز نمیکرد

ترانه سه‌شنبه 16 آذر 1400 ساعت 05:21 http://taraaaneh.blogsky.com

چه پست پر انرژیه خوبی. خوشحالم که پافشاریت نتیجه داد.
مرسی از عکس پیشی ها واقعا هم چقدر مودب نشستن و منتظرن. جای گاوی هم خالی نباشه

مرسی عزیزم قربانت

Reyhane R سه‌شنبه 16 آذر 1400 ساعت 00:52

الهی ^_^
چه بامزه نشستن منتظر غذا (:

آره پیشی های لوس و مودب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد