تاریکی من روشنی تو

دیشب یه کلاس خصوصی  یه آشنا هماهنگ کرد و گفت خودم میام دنبالت ، درنتیجه کارام جابجایی داشت ، رفتم درسش دادم و برگشتم.  از همسایگان  قدیمی بودن . بعد اومدم جارو و گردگیری . 

پست قبلی راجب پدر مادر خودم نبود دقیقا.  از سوز ناراحتی م برای شخص دیگه ای نوشته بودمش.  

و به این باور رسیدم که این حرف که پدر مادرها بین بچه هاشون فرق نمیذارن و همه رو یه اندازه دوس دارن فقط شعاره. 

من که تو زندگی خودم خیلی سالها پیش ، حتی از بچگی این فرق گذاشتن ها رو دیده بودم ، اما چون فقط تو زندگی خودم بود حس میکردم پدر مادرها خیلی مقدسن و همه یه جور نیستن . 

الانم میگم مقدسن،  اما معصوم نیستن . 

اون شب چیزی شنیدم که باورهام خیلی به هم ریخت . 

باور یه چیزایی تو زندگی خودم برام آسون تره . ولی وقتی جای دیگه ببینم واقعا درد داره . 

انگار عادت کردم همیشه خودم رو تو تاریکی و دیگران رو تو روشنایی ببینم . 

بد هم نیس ، اینجوری باور میکنم که یه چیزایی از زندگی من فقط برای من پیش نمیاد و ممکنه برای کسای دیگه هم باشه . 

البته البته کاش یه چیزای خوب هم از زندگی دیگران تو زندگی من هم باشه . 

وضعیت خواهرم همچنان نامناسب هست و تو زحمت افتادیم . خودش هم اذیته.  ولی کاش به حرفم گوش میداد و قرص درست رو می‌خورد.  

رفته گوگل کرده یه قرص پیدا کرده ، سه روزی یه بار گفته شده که بخوره و ظاهرا بعد سه ماه نشانه های بهبود رو میده . بش میگم این اگه قرص خوبی بود حداقل وضعیتت رو ثابت نگه میداشت نه اینکه بدتر بشی . این یعنی قرص تاثیر مثبت نداشته . وقتی حرف میزنم ساکت میشه . 

و خواب و آرامش رو از چشم و روحم گرفته . همش تو استندبای  سرویس دهی بش هستم . فقط عصر که میرم کار مثلا آروم ترم .


نظرات 4 + ارسال نظر
غزل سپید دوشنبه 15 آذر 1400 ساعت 17:35

سلام ساره گلی.
خوبی؟
پستهای جدید رو نخوندم و امیدوارم اوضاع روبه راه باشه.
عزیزم من خوبم. هم مشغول کارهای خونه و فندق و ...بودم هم اینکه نمی‌دونم چرا حسش نبوده بیام بنویسم.
مرسی که سر میزنی و به یادمی‌.
حالا امروز یک پست کوتاه گذاشتم. باز وقت بشه این یکی دو روز مجدد پستهای بیشتری میگذارم.
مرسی دوست خوبم.
تنت سلامت

سلام عزیزم
خدا را شکر که خوبید .
قربانت

لی لا شنبه 6 آذر 1400 ساعت 21:17

سلام گلم...به نظرم پدرومادرها فقط یک انسانند که تولید مثل کردندفقط همین...بنابراین به هیچ عنوان نباید منتی بر سر فرزندانشون داشته باشند...اما من نمی دونم چرا تو کشور ما اینقدر رنگ تقدس به پدر ومادر بخشیدند!
من بسیاری از پدرومادرها رو دیدم که خودشون باعث مشکلات فرزندانشون هستند...پدرومادر عاقل وآگاه رو خیلی کم دیدم...به ندرت!!!
چه بسا که فرزندانی رو دیدم که پدرومادر والدینشون بودند حتی در بچگی...یعنی این بچه بود که با تفکر قشنگش خانواده رو اداره می کرد!
از خداوند می خواهم که بهترین راهش رابرایت بگشاید ساره جانم

سلام لی لا جان . چی بگم والا . همه رو نمیشه به یه چوب زد . اما چیزی که واضحه اینه که ماهیت هیچ چیزی مثل قبل و گذشته ها نیس همه چیز عوض شده حتی پدر مادرها .
بله گاهی اونقدر که بچه ها جور والدین رو میکشن خود پدر مادر نمیکشن

خورشید شنبه 6 آذر 1400 ساعت 11:07

سلام ساره عزیز
پدر و مادرها هم آدمند، ممکنه خطا کنند مثل خودِ ماها.
میتونین خواهرتون رو راضی کنین یه آزمایش کشت ادرار بده؟ اصلا نیازی نیست خواهر رو ببرین.
یه ظرف استریل از آزمایشگاه بگیرین و خونه انجام بدین، ببرین تحویل بدین. هزینه آزادش هم زیاد نمیشه که معطل دفترچه و ....بشین.
فقط سختی و رفت و آمدش برای شماست. اگر بتونین راضیشون کنی، به نظرم خیلی جلو میفتین.

زندگی دیگرون، از بیرون خوشه. اکثرا مشکلات خودمون رو داریم.

سلام عزیزم. اتفاقا قبلا این مسیر آزمایش رو رفتم و خب بخاطر یه سری سهل انگاری ها آخرش نشد .
الانم باز تو فکرم همین کارو کنم ، باید اول بره حمام که من نمونه ببرم . بله دیگه همه زحمت ببر بیار و نوبت گیری و معطلی هاش برای منه .
من هم جای خودم مریض میشم هم جای خواهرم .

ترانه جمعه 5 آذر 1400 ساعت 02:26 http://taraaaneh.blogsky.com

ساره جان نه مقدس هستند و نه معصوم.
ناراحت شدم برای خواهرت امیدوارم وضعیتش زودتر بهتر بشه و از این حالت دربیاین.

آره ترانه جان من واقعا اذیت و ناراحتم ، روز به روز بدتر از دیروز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد