آدمی همچو گرفتار چون من

امروز خیلی خسته م و خوابم میاد . دو روز پیش کار تو خونه خیلی زیاد بود و حس میکنم یه هفته ست درحال بدو بدو بودم . دلم نمیخواست از جام بلند شم دوس داشتم بی نگرانی و بی فکر بمونم تو جام تا هرچقدر بدنم ریلکس کنه . ولی خب باید روتین وار مراحل بعد رو میرفتم . 

کارای طراحی م رو با زحمت و فشار زیاد انجام میدم . تازه دیروز تونستم خودم رو به طبقه بندی و ترتیب درس های استاد برسونم و فعلا تکلیف عقب افتاده ندارم . 

باید برای چند ماه دیگه یه چیدمان  آماده کنم برای طراحی و گرفتن لوح تقدیر از این استاد ، که لوح شون هم واقعا ارزشمنده و جزء  سوابق کاری من به حساب میره.  از حالا فکر موضوعات  مختلفی هستم و سرچ میکنم و ایده چیدمان باید بکر و اورجینال  باشه نه کپی . و مهمتر اینکه بازم نمیدونم کجا و چطور چیدمان رو انجام بدم که بتونم نورپردازی  و عکاسی خوبی داشته باشم . شاید برم خونه یکی از دوستام . 


آدمی همچو گرفتار چون من دیدی ای دوست ؟؟؟


چشمام خیلی خسته ن ... بخاطر گرونی قطره و گاها نبودنش،  رو آوردم به درمان های سنتی ، میگن عرق رازیانه برای خشکی چشم خوبه منم همون رو دارم استفاده میکنم .  چون واقعا هزینه هام بالا رفته و دو ماه غیر از ۱۲۰ تومن درآمدی نداشتم . یه سری وسیله و لوازم بهداشتی لازم شده بود که اول به یکی از دوستام پیام دادم که ازش پول قرض کنم بعدش پشیمون شدم و گفتم میشه تا حقوق صبر کنی ... ولی بعد از خواهرم قرض کردم  حتی یه قلم جنس خارجی نخریدم اما اون لیستی که جمع شده بود شد ۴۰۰ تومن غیر خورده ریزها.  دیگه موند تا حقوق که برگردونم پول رو .  جای فاکتور گرفتن فقط از یکی بود و من همون رو فاکتور گرفتم وگرنه بقیه رو نمیشد نخرم مثلا ضدآفتاب  ، یا کرم مرطوب کننده .


فعلا از دو تا آموزشگاه پیشنهاد کار دارم ، یکی گفته ساعتی ۱۵ بت میدم و یکی ساعتی ۲۵ ... خب مسلما من ساعتی ۲۵ رو قبول میکنم . هر دو هم همکارای قدیم آموزشگاه فعلی من هستن . یکی شون خانم و با سابقه کار کم که گفته ۱۵ و اون یکی آقاست با سابقه کار زیاد و گفته ۲۵ . هر دو هم گفتن ما از خدامون تو بیای پیش مون . به هر دو هم قول ندادم فعلا.  گذاشتم ترم تابستان تموم بشه و تصمیم  نهایی رو بگیرم.  خودم تا درنیام از این آموزشگاه باور نمیکنم که انجامش دادم.  پس تا همین قدر رو داشته باشید . 

با یکی دیگه از همکارم دوتا فایل آموزشی برای کلاس های آنلاین خریدیم که هزینه ش شریکی بشه که بمون فشار نیاد ،  تا بتونیم خودمون رو تقویت کنیم و جذب بالاتری برای شاگردهای خصوصی داشته باشیم ولی خب کماکان مشکل اصلی من جاست . 


و من از داشتن یه لباسشویی دوقلو و غیراتوماتیک بسیار شاکرم . 

و چقدر ازش تشکر میکنم که کنار منه و کمک میکنه و حداقل نصف کار رو برای من انجام میده.  نمیدونید من چطور باش حرف میزنم و چطور ازش تشکر میکنم و چطور خواهش میکنم که همیشه برام بمونه و موتورش بچرخه ... 



نظرات 1 + ارسال نظر
نفیسه پنج‌شنبه 28 مرداد 1400 ساعت 15:32

خدا قوت عزیزم تنت همیشه سلامت باشه... چقدر ارزشمندی تو چقدر شجاعی چقدر باعث افتخاری که با چنگ و دندون داری میجنگی با زندگی... الهی گره از مشکلاتت یکی یکی باز بشه و زندگیت هموارتر

سلام نفیسه جوووون خوووبی عزیزم
ممنونم از تو
خیر باشه و خوشی برای همه با سلامتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد