دست و دل نوشتن

چند روز با خودم کلنجار میرم که ساره خانم برو یه پست بذار . اما اصلا دست و دلم به نوشتن نمیره ‌ . 

هنوز با یه سری از مشکلات درگیرم به شدت . 

حوصله توصیف و زیاده گویی ندارم . خب یه اشاره کوتاه هم معنا و هدفی انتقال نمیده . 

مفیدترین کار این روزهام علاوه برا تعهد بر طراحی  تو تایم صبح لابلای کارها ، گوش دادن به فایل های صوتی مهشید رئیسی در زمینه فنگ شویی  اونم شب ها قبل خواب و گوش دادن به کتاب صوتی چگونه شخصیت سالم تری بسازیم ، حین طراحی یا لابلای کارای صبح هست . 

ترم جدید رو هم  ثبت نام کردم  که از طراحی دور نشم حتی تو این شرایط . 


دنبال یکی میگردم ذهنم رو نسبت به رفتارها و کارای خواهرم برام شستشو بده . خودم که هرچی میشورم بازم لک میمونه ازش و نتونستم ببخشم و بگذرم . و کنار بیام  .  اگه حرف میزدیم راحت تر حل میشد اما میدونم ظرفیت شنیدن واقعیت ها رو نداره .  

قابل ذکره که این مدت چند بار حرف زدم ولی نتیجه مثبت نبوده ، پس خیال  تون  راحت باشه که راه حل پیشنهادی تون رو رفتم و خیلی حرص نخورید که راه حل بدید . 


آقا به شدت فشارهاش زیاد کرده ، جدیدا خودش رو با رهبر مقایسه میکنه که مثلا رهبر کلی آدم میکشه ، کسی بش کاری نداره ، شما به من میگید.  

الگوی جدید پیدا کرده و میخواد به اون شبیه بشه . 

نمیدونید چقدر گربه ها اذیت میکنه و ما رو . 


من فقط سعی میکنم بیشتر کتاب گوش بدم یا اگه بشه بخرم و بخونم یا به هر شکل دیگه ، که ذهن و گوشم پر بشه و صداهای داخل و خارج ذهنم رو خفه کنم . 

نظرات 2 + ارسال نظر
تیلوتیلو چهارشنبه 23 تیر 1400 ساعت 09:09 https://meslehichkass.blogsky.com/

میدونی ساره جانم
وقتی میبینم توی سختی ها اینطوری واکنش های خوب و درست نشون میدی بهت افتخار میکنم
اینکه وقت بد حالی پناه میبری به کارهای خوب
اینکه هنرمند شدی و از وسط سختی ها زیبایی بیرون کشیدی
ولی خوب میدونم این حال بد دائمی ، این فرسایش تدریجی چطور آدم را داغون میکنه
کاری از دستم برات بر نمیاد و این بدترین چیز هست برای یه دوست که بشینه و از دور تماشا کنه که دوستش چقدر در رنج و عذابه...
تنها کاری که از دستم بر میاد دعاکردن هست و میدونم که خودت یه راه حل خوب و درست پیدا میکنی...

ممنونم عزیزم همین که میای و این حرفای دلگرم کننده رد میزنی خوشحال میشم
ممنونم از دعاهات .
چی بگم والا دیگه خسته شدم از دست و پا زدن ولی باید حین دست و پا زدن خودم رو نجات بدم وگرنه غرق میشم . تا از غرق شدن فاصله بگیرم ... شاید نجات توش نباشه اما همین که بتونم اوضاع رو یه حدی تثبیت کنم هنر واقعی م بوده

مریم سه‌شنبه 22 تیر 1400 ساعت 12:47

سلام ساره جان عزیزم رهایشان کن فایده ندارد بحث با کسانی که خودشان را به خواب زده اند من با هر کدام شان صحبت میکنم تمام تقصیرها را و کمبودهای زندگی شان را تقصیر من می اندازند و اعصاب من را مچاله میکنند و بقول روانشناس تمام مشکلات زندگی شان که باعث و بانی اش خودشان را روی من بالا میروند بعد با خیال میروند سراغ زندگی شان وقتی شما با اینها حرف میزنید گوش هایشان کاملا بسته هست بعدش هم فقط دهانشان را باز میکنند و حرف های بیهوده میزنند در مورد پدرتان من هم دو نمونه اش را دارم که هر چی کم محلی میکنم هرچی محبت میکنم راه خودشان میروند گویا خداوند فقط اینها را افریده چند نوبت در روز تن و بدن من را بلرزانند تا به ارامبخش پناه ببرم با اینکه هر دوتایشان میدانند ارامبخش برای من ضرر دارد بخاطر همین میگم رهایشان کن با مجسمه یا دیوار حرف زدن بهتر از اینهاست برایت دعا میکنم عسل تا ارامش به دلت برگردد و خدای مهربان سرنوشت بهتری برایت رقم بزند شما هم برای من دعا کن.ممنون

سلام مریم جان . صد افسوس بر این حال بد . کاش کنار اومدن با هم رو با عدم آزار همدیگه یاد می‌گرفتیم نه اینکه از اجبار رها کنیم ولی میدونم چاره ای نیست میدونم میدونم .
من هر روز دارم تمرین میکنم که ندیده و نشنیده بگیرم اما هنوز نتونستم .
حتما قابل باشم دعاگو هستم . قربانت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد