فقط یک لبخند

فقط یه لبخند 

فقط یه لبخند بذار به یادگار 

فقط یه خاطره شیرین بساز که ریشششه بزنه تو عمق وجود من 

برای فرداهای دوری و نبودن ، مراقبت کردنش با من 

درونم رشد کنه و بشه یه درخت کوچولوی پر ثمر 

فقط یه لبخند ، فقط یه خاطره 


برای خواهرم که هنوز بعد فیزیوتراپی  هم نمیتونه حتی  سر پا بشه ...

برای همین خواهرم و شوهرخواهر عزیزکرده چندین ساله،  که آقا زد به کاسه کوزه شون و من به جاش آب شدم رفتم زمین از خجالت و من زنگ زدم عذرخواهی کردم و دلداری دادم ...

برای این خواهرم که بعد یه سال اومده بود با بچه ش مهمانی و دیروز شوهرش اومد دنبالش ... با ناراحتی و توهین و خاطره تلخ رفت ...

برای همه بی کسی های مان  

بی آشیان بودنمان

برای همه چیز دلم میسوزه ...



ازبس این دو روز غصه خوردم و حرص ، دیشب از شدت سردرد دلم میخواست سرم بکوبم تو دیوار... تا صبح نخوابیدم .

و به سختی همچنان دارم بر کنترل خودم کار میکنم .


خیلی بیشتر از قبل اینجا خودم رو  سانسور میکنم . 

جدیدا به خودم نهیب میزنم که  خیلی هم زیاد نوشتم و زیاد گفتم  و زیاد صادق بودم اینجا و نکنه کسی آشنا گذرش به این خونه تاریک من تو کوچه بمبست برسه و بگه عه ساره این تویی!!!


پست رو رمزدار نکردم هم بخاطر اینکه اولا قصد تفصیل ماوقع نداشتم ،  دوما همه خوانندگان خاموشم که گاهی با یه پیام یه جوری روشن شدن که ته دلم کلی امید ساختن و رمز ندارن و بشون بی احترامی میشه ، ( البته که نمیشه کلا این کارو کنم و جایی لازم میشه پست رمزدار بذارم ) و سوما بخاطر دیده شدن پی‌نوشت. 


پ . ن 

در جواب خواننده محترم که راجب چالش منو زیر سوال بردن ، 

و ناراحت نیستم ازشون ولی لازمه چیزی بگم . 

من هر چیزی راجب خودم و آقا محسن نوشتم فقط عییییین همون کلمات بود  نه سرسوزنی  کمتر و نه بیشتر . 

اتفاقا ایشون بعد از چند روز که پست رو خونده بودن با خنده بم گفتن اصلا گزینه مناسب خوش گذرونی نیستن  ذاتا . حالا نه که با من ... 

خب شایدم من باید حتی تو رویام هم کسی رو بی اجازه نبرم و یا نامی نیارم.  

ولی دیگه لازم نیس بیاید رویای منو هم دستکاری کنید ...

نمیشد مهربان تر باشید ، نمیشد سر سوزنی همراه تر باشید !!!



اگه بلد نیستیم یا به هر دلیلی نمیخوایم محبت کنیم یا انرژی مثبت بدیم،  فکر کنم دیگه حداقلش اینه که سکوت کنیم . 

جایی که گُل نمیکاری خاک رو هم نَکَن . ( این جمله همین الان از عمق وجودم خلق شد و هیچ جا نشنیدمش،  شایدم شما شنیده باشید ) 

هیچ وقت تو زندگیم تو ذوق کسی نزدم ، همیشه حتی اگه چیزی باب میل و افکارم نبود سکوت کردم ، بهتر از این بود که طرف رو آزرده کنم و انرژی منفی برسونم .

اگه طرف گفت به نظرت لاغر شدم ، بش نههه نمیگفتم میگفتم آره بهتر شدی حتی با اینکه چاق تر هم شده بود . 

یا هر مورد مشابه دیگه ای ..‌ 

اگه کسی گفت دلم برات تنگ شده منم میگفتم منم دلم برات تنگ شده .

اگه میگفت دوست دارم منم میگفتم منم دوست دارم حتی با ذوق بیشتر .

محبت ها رو بی محل نکردم ... حتی اگه دلتنگ نبودم یا حتی اگه اون لحظه واقعا حس دوس داشتن نکردم . هیچ وقت هم حس نکردم دارم با تکرار اون جمله به طرف ، خودمو گول میزنم نهههه ، چون حتما گوینده راهی به دل من داشته و غریبه تو کوچه خیابون نبوده که بگه دلش تنگه یا دوستم داره منم زود کپی پیست کنم . 

مسلما این حس دو طرفه بوده! 

خب شخصیت آدما با هم فرق داره ، توقع ندارم همه مثل من باشن ،  اونقدر هم شعور دارم که طرف رو درک کنم ازش به دل نمیگیرم.  

شاید بعضی ها فکر کنن بخاطر اینکه شخصیت ضعیفی داری و یا اعتماد به نفس پایین . واقعا اینجوریه ساره ؟  نه من اینجوری فکر نمیکنم ،  این طبیعت مهربون منه که بر غرورم و یا اون شخصیت محکم و معتمد غالب شده  ، پس اشکال نداره بگذار فکر کنند من ضعیفم . 

به قول تیلو حواسمون به اطرافیان مون و محبت کردن هامون باشه . 





نظرات 9 + ارسال نظر
رها شنبه 22 خرداد 1400 ساعت 22:55

ساره جون کمتر غصه بقیه را بخور

سعی میکنم

غزل سپید جمعه 21 خرداد 1400 ساعت 13:39

ساره جان یادمه نوشته بودی که کلاسی رو ثبت نام نکردی واسه اینکه خواهرت میاد بیشتر پیششون باشی و درگیر کارهای خودت نباشی.
ببین این کاری بوده که در توان تو بوده و انجامش دادی...
بقیه موارد در کنترل و توان تو نبوده ...پس مسئولیتش به عهده تو نیست. نذار بار غمش روی شونه تو باشه...اونها هم غریبه که نیستن. خانواده و پدر و اوضاع رو میشناسن...
به امید روزهای بهتر

خیلی احساسم بد شده همش ذهنم درگیر غصه هاشون میشه تا چند روز
گاهی هم خسته میشم به خودم میگم ساره بسه بسه تو خودت کم دغدغه نداری . اونا تو خونه هاشون هستن و حالشون بهتر از توئه . اما کی خبر از حال تو داره
ولی به سختی میتونم بیخیال باشم
ممنونم عزیزم

شکوه پنج‌شنبه 20 خرداد 1400 ساعت 11:24

سلام ساره جان عزیزم. پسرم مثل شما دستی در هنر داره و خدا رو شکر بی حاشیه دنبال کسب درآمده دیشب وقتی خسته به خونه اومد دیدم خیلی عصبی و ناراحته ‌پرسیدم چی شده گفت امروز یه کامنت خیلی منفی داشتم که حالمو گرفت خواهرش بهش گفت برادر من وقتی ت‌و این راه رو پیش گرفتی خواه ناخواه خودت رو در معرض قضاوت دیگران قرار دادی پس باید بپذیری این موضوع رو و یه عده هستند که نقد منصفانه را با توهین و افترا و بد دهنی و لجن پراکنی اشتباه می‌گیرند پس مشکل از تو نیست مشکل از ذهن پریشان اونهاییه که بلد نیستند در روابط چه حقیقی و چه در دنیای مجازی بدور از حسادت‌ها و‌کینه ورزیها یک ارتباط سالم داشته باشن پس بیخیال شو و آنها رو در دنیای پر از بخل و حسادت و بد اندیشی هایشان تنها بذار

سلام شکوه عزیز
بله همیشه و همه جا آدمایی هستن که فقط انتقاد میکنن و فقط زخم میزنن . حالا ایشون هم حتما خیلی ها رو رد کرده و بیخیالی سر کرده ولی این بار چیزی بیشتر از موارد قبلی تر بوده که اونجور عصبی و ناراحت شدن .
بله باید گذر کرد از این جور حواشی و آدمها

مریم چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 21:11

سلام عسل چقدر سخت هست درکت میکنم چون به نوعی خودم دارم من خوردن قرص ارامبخش بخاطر بیماریم برایم بد هست چون نابینا شدنم را تسریع میکند اما کو گوش شنوا و کو دلسوز امروز پیش روانشناس بودم میدانید چی گفت که شامل شما هم میشه خلاصه میگم گفت تو بهاطر دیگران همیشه از خودت گذشتی نه زندگیت را فهمیدی نه دیگران محبتت را درک کردند گفت شروع کن و در همه مسائل اول به خودت اهمیت بده اول برای خودت و دیگران خیلی سخت هست اما به تدریج عادت میکنند ان شاالله بتوانیم من همیشه دعایت میکنم تا خدا چه خواهد

مریم جان ناراحت شدم که میبینم دچار بیماری هستی و مسلما شرایط سختی داری . امیدوارم که خدا شفای عاجل بده عزیزم
بله این حرف رو خودمم باور دارم و خیلی سعی میکنم کمترش کنم و تا حدی هم موفق بودم اما به اوج خیلی فاصله دارم برای همین تفاوت این تغییر معلوم نیس و باعث بازسازی نمیشه
ممنونم که منو تو دعات داری عزیزم خیلی محبت دارید واقعا

ریحانه چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 16:46

فقط بگم که تو کارت درسته. میدونی که من رک هستم و اگر کوچکترین اشتباهی میدیدم بهت میگفتم. ول کن. من تو رو میشناسم و میدونم که کارت درسته.

در مورد آقا هم ...
ببین بعضی اتفاقا باید بیافتن. باید این رابطه مسخره بین سوگلی و پدر اینطوری میشد. چرا؟ منم نمیدونم ولی بیا به دنیا اعتماد کنیم.

من هرشب دارم توسل را میخونم و خیلی دعات میکنم. برای همین مطمینم پشت این اتفاق خیر عظیمی نهفته هست.

مرسی عزیزم مرسی برای همه چیز
منم هرشب میخونم و نمی‌ذارم حواشی دوباره حالم خراب کنه .

تیلوتیلو چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 14:52 https://meslehichkass.blogsky.com/

کاش واقعا حواسمون به هم دیگه بود
به این خراشهایی که به دل هم میندازیم بیشتر

کاش

خورشید چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 14:34

سلام
عجب داستانی داشتین....خوشحال شدم گفتین خواهرتون میاد، ان شاءالله زودتر رفع کدورت میشه.
فکر کنم این خونه بودن های زیاد، آستانه تحمل و خُلق بیشتر آدمها رو خیلی اورده پایین.
اونهایی که بد خلق بودن، که دیگه بدتر شدن.
شما مراقب خودت باش
عزیز جان، چه نیازیه به همه توضیح بدیم.
سکوت کنیم رد شیم

با آرزوی سلامتی و شادی

فاطمه چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 12:53

سلام . دمت گرم دختر . کلا دمت گرم . برای همه چیز . هم اون چالش . هم بقیه چیزا . هرچند برای من چالش جالبی نیست کلا و همه نوشته هاتم نخوندم . ولی دمت گرم که نوشتی اونچه که دوست داشتی .
والا تو خیلی قوی هستی . بلا تو خیلی مقاومی . هر کی دیگه بود منفجر شده بود . به قول دکتر شیری هرکسی یه لنگر میخواد برای مواقع سختی که نگهش داره . تکون میخوره توی طوفان ولی لنگرش محکمه و غرق نمیشه . بی خیال حرفا . بی خیال قضاوتای از سر دل سیری . محکم وایسا آبجی . حتما سخته . خیلی هم سخته . ولی وایسا . ایول . برای منم دعا کن . از اون دعاهای از ته دلت .

مرسی فاطمه جان برای حضورت و همدردی و محبتت
دعاگو خواهم بود
بله من هنوزم سختی ها رو پاس میکنم ...

فرساد چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 12:44

سلام
سفر خوش گذشت
خوب ، اینقدر همه انرژی مثبت فرستادن که واقعا فکر کنم این سفر به زودی با دل خوش بروی
ولی واقعا چقدر تفکر آدمها فرق داره
من قطعا اگر حرف برداشتن محدودیت بود
اول از همه محدودیت زمانی میآمد تو ذهنم و میرفتم پیش عزیزانی که نیستند
و محدودیت مکانی و سایر محدودیت ها برداشته میشد میرفتم پیش عزیزانی دلی که الان حسرت دیدنشان دارم
اگر محدودیت مالی برداشته میشد یک دسته چک کامل خرج میکردم
درمورد دوستان ناراحت هم باید گفت شما رویای خودت بساز دوست عزیز!
اما رویای من این بود، صبح که چشم هام و باز میکنم یک قاره دیگه باشم و هیچ ارتباطی با این زندگی و اشتباهات و تاوان های اون نداشته باشم
یک غریبه که میخواد یک زندگی جدید بسازه

سلام
بله واقعا خوش گذشت
شما هم خوب همراه شدید تو رویای رفع محدودیت ها ، جالب بودن واقعا
امیدوارم همه شون محقق بشن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد