بدترها و تلخ ها

خواهرم که یه ماه پیش با خانواده ش همگی کرونا گرفتن ، هنوز که هنوز داره عوارض نشون میده ، ریه ش آسیب دیده و الانم تقریبا دو هفته ست بستری و تحت مراقبت  ، تمام این مدت ما فقط هی زنگ زدیم و حال پرسیدیم، به مامانم و آقا هم واقعیت رو نگفتیم ، دیروز تو آی سی یو بستری شده ، این مدت حتی تلفنی هم نمی تونست حرف بزنه به حدی دهان و گلوش آسیب دیده از تب که حرف نمیزنه ، و هی گیر دوا درمان هستن . دیروز کلی گریه کردم از ناراحتی براش ، بیچاره خیلی این مدت اذیت شد . خدا کنه حالش خوب بشه .


مامانم هم این چند روز دو بار تب کرده .

فعلا هیچ کدوم روزه نگرفتیم .


امروز کار سفارشی که دستم بود دو روز بیشتر روش کار کردم ،  خراب شد و نمیدونید چقدر عصبی شدم و دلم خواست سرم بکوبم تو دیوار . نمیدونم پودر مداد چطور افتاده بود و چند جاش لک شد و هرکار کردم درست نشد که نشد و زحمت و زمان دو روزم به باد رفت . تو این اوضاع بدخبری و ناراحتی دیگه اینم قوز بالا قوز بود . مجبورم از فردا دوباره بشینم از اول اتود بزنم . حالا خوبه مشتری زمان تعیین نکرده . 

اینقدر این مدت خبر مریضی و مرگ شنیدم که خیلی ناراحتم . 

دو تا از خانم های کلاس یوگا هم از سرطان فوت کردن و اونم غصه خودش رو داشت . 

خدا همه مریض ها شفا بده . 

از دست دادن عزیز خیلی سخته حتی اگه هم خون نباشه . 


نظرات 2 + ارسال نظر
ریحانه چهارشنبه 25 فروردین 1400 ساعت 17:48

زندگی پر از پستی بلندیه. انشالله زودی دوباره بیای بگی کارا عالی پیش رفته و پیش میره.

امان از سرطان .... امیدوارم همه مریض ها شفای عاجل بگیرن. از جمله خواهر شما

آره متاسفانه پر از پستی بلندی‌هاست
انشاالله همه مریض ها شفا پیدا کنن منو ببخش اذیت شدی

ژاله چهارشنبه 25 فروردین 1400 ساعت 16:46

خیلی سخته. خیلی.

بله سخته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد