کلکسیون پاکن

از دوره دبستان علاقه زیادی به وسایل تحریر داشتم البته هنوزم دارم ، پول توجیبی خیلی کمی داشتم ولی بلد بودم مدیریت کنم ، علاقه مند شدم به پاکن های فانتزی و یه پول اضافه که دستم میومد پاکن میخریدم تا راهنمایی و دبیرستان هم ادامه دادم ولی بعدش خیلی خیلی کمتر شد و شاید چند ساله که دیگه نمیخرم ، حدود ۱۰۰ تا پاکن هست اگه اشتباه نکنم ، فیلمش تو پیجم هست و این فیلم رو یه کلکسیونر دیده بود یه دختر خانم تهرانی و به قول خودش سه روز طول کشیده تا خودش رو قانع کرده دایرکت بده ، گفت من چند مدل از پاکن های شما رو میخوام اگه بفروشید ، البته با کلی مقدمه چینی و معارفه . چت کردیم تو دایرکت و من گفتم باشه بتون میدم کدوم ها رو میخواید . خب من همیشه دلم میخواست این کلکسیون رو به دختر یا پسر خودم هدیه بدم که قسمت نبوده و برای همین اون وابستگی و حساسیت رو بشون نداشتم و قبول کردم . میدونستم نمیشه رو پولش هم حساب کرد و گفتن قیمت رو به اون دوست جدید واگذار کردم ولی راستش قیمت به دلم نبود حتی اگه واقعی بود.  چون من داشتم یه جورایی خاطره هام رو معامله میکردم و تو دو دلی بودم ، تا اینکه گفتم پول نمیخوام و هدیه میدم بتون . نمیخواستم با پول کم ،  ارزش اونا رو ازبین ببرم . ایشون هم برام یه جعبه مدادرنگی فرستاد که رنگ های لایت پوست بود و من واقعا دوست داشتم و ذوق کردم . دوستی مون و آشنایی مون واقعی تر شد . من پاکن ها رو  پست کردم و ایشون جعبه مدادرنگی.  بعد مدتی تصمیم گرفتم رنگ های دارک پوست همون مارک رو هم بخرم و به ایشون سفارش دادم ولی قبول نکرد پول بگیره  که اتفاقا نزدیک تولدم بود و ایشون گفتن هدیه تولدت . چقدر هم خوشحال شدم هم شرمنده .

پاکن شده بود دلیل شکل گرفتن دوستی جدید .

خب منم باید جبران میکردم . از اونجایی که عاشق پاکن و چیزای رنگی و ریز بود منم چندتا چیز گرفتم . دو تا پاکن ، یه ست گردنبند و گوشواره ‌‌‌‌، آویز فلش ، یه رژ ، یه جاکلیدی و تو جعبه خوشکل گذاشتم و بسته بندی و هفته قبل براش پست کردم به عنوان هدیه ولنتاین. 

مدادرنگی ها رو خیلی دوس دارم هنوز ازشون استفاده نکردم فرصت نشده .

الان سه تا جعبه مدادرنگی هدیه ای و خیلی ارزشمند دارم .

فکر کنید پاکن بشه راهی برای دوستی .

وقتی رسید دستش خیلی ذوق زده شد و تشکر کرد . و منم راضی بودم و خوشحال.


امروز کار بانکی داشتم و کلی معطلی . دو روز گیر پرداخت پول بودم برای خرید قلمو و مداد . آخرش هم همین یه ساعت پیش داداشم برام پرداخت رو انجام داد . مثل اینکه پرداخت از آپ مشکلی داره که بازم باید برم بانک ببینم چرا کارتم اینجور شده ‌ .

خرید خونه هم داشتم .

یه کوچولو هم ناخوش بودم مثل سرماخوردگی.  ولی الان خدا رو شکر خوبم . باید خیلی مراقب باشیم .

عاجزم دوباره برم بانک . بخدا امروزم به زور رفتم اگه بخاطر خرید وسیله کارم نبود نمیرفتم اصلا . کل تایم صبح رو از دست دادم و طراحی هم نکردم .

و ترجمه هم  همچنان با روزی فققققط یه صفحه داره لاک پشتی پیش میره .

نظرات 3 + ارسال نظر
غزل سپید پنج‌شنبه 30 بهمن 1399 ساعت 13:53 https://iliata67.blogsky.com

وای چه عالی و قشنگ
حالا مثلا چند سال پیش ممکن بود اگر من بودم خودم یا اطرافیانم به این فکر کنیم که چه کار بیهوده ای! واقعا پاک کن جمع کردن چه کاریه آخه!!! ولی واقعا چه دنیای عجیبی شده . چه رابطه جالبی...
داستان پاک کن هات خیلی برام جالب بود

خب کسی خبر نداشت من دونه دونه میخریدم ، معمولا دخالتی رو روش خرج کردن پول مون به اون شدت نبود و نیس . ولی خودم گاهی به خودم میگفتم ولی یه پاکن خوشکل که میدیدم میگفتم وای اینو ندارم . بعد به خودم میگفتم اینجور پیش بری تا آخر دنیا همین حرف میخوای بزنی که خرید کنی ولی بعدش کم‌کم عقلم بر دلم حکم می‌کرد که دیگه بسه ..
ممنونم غزل سپید

مهرو دوشنبه 27 بهمن 1399 ساعت 10:35

این زنجیره مهربانی خیلی قشنگه وقتی بهش دقت کنی
حس خوب میگیری و حس خوب میدی و همینطور انتقال پیدا میکنه به بقیه

آره واقعا . آدم اولش برای تشکیل هر رابطه کلی منطق و احساس بکار میگیره ولی گاهی همه چیز بی حساب کتاب شکل میگیره

تیلوتیلو دوشنبه 27 بهمن 1399 ساعت 08:56 https://meslehichkass.blogsky.com/

چه دوستی های زیبایی
انشاله همیشه در کنار دوستای خوبت شاد باشی

انشالله با حضور شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد