حقوق معوقه پارسال رو هفته پیش دادن . ازش یه باتری برا گوشی م خریدم شد 220 تومن و کفش سفارش دادم البته دوتا شد 290 تومن . گوشی هنوز با وجود باتری جدید ، نرمال شارژ نمیگیره و شارژرها رو عوض کردم و بعد به این نتیجه رسیدم که از شارژر هم نیس و ممکنه از درگاه شارژر باشه . اونم دادم اسپری تمیزکننده زدن ، دیشب بگیر نگیر شارژ شد . فعلا خوبه و امیدوارم مشکل نداشته باشه دیگه و بازی درنیاره.  دغدغه خرید گوشی رو بخاطر قیمت های نجومی ، دارم سعی میکنم بذارم کنار و به خرید فکر نکنم .

مدیر داخلی مون که گفتم دوست بودیم هم رفففففتتتت. پشت اون هم یه همکار که بازم از قدیمی ها بود و سه تایی دوست بودیم ، رفت.  اون بخاطر بیماری مادرش یه هفته مرخصی بود وقتی فهمید مدیرداخلی مون نمیاد گفت من هم دیگه نمیام . چون

وابستگی مالی به این کار نداره ، راحت کلاس خصوصی میگیره و کتاب هم ترجمه میکنه. رفتنش خیلی برامون سخت بود و کلی گریه کردیم . و حالا از اون زبانکده فقط من موندم و یه منشی . و سه همکار دیگه که هر کدوم یک یا دو کلاس آنلاین دارن و از خونه کار میکنن.  محیط کار دلگیر شده برام و انگیزه ندارم . اگه بخاطر ظلم های آقا مجبور نبودم ، دیگه سرکار نمیرفتم منم خیلی خسته م . ولی فعلا حق انتخاب دیگه ای ندارم و موندم .

البته یه کار تو محیط آموزشی گزینه دو بم معرفی شد و امروز رفتم مصاحبه . فردا هم باید برم مرحله آموزش اولیه جذب دانش آموز رو یادم بدن . بعد 15 سال یه جا بودن بازم مجبورم دنبال کار باشم و یا حتی تغییر جا بدم . اگه به خودم بود دلم میخواست یه مدت طولانی کار نکنم به شرط اینکه از نظر مالی تامین میشدم ... ولی خب نمیشه که نمیشه .

اگه فردا سر هزینه پرداختی توافق کردیم فعلا باشون شروع به کار میکنم تا ببینم بعد اتمام این ترم آخر شهریور،  چه تصمیمی بگیرم.  آیا اصلا کار زبانکده ادامه پیدا میکنه ،؟ اگه ادامه پیدا کنه آیا من باشون ادامه بدم یا نه؟ اینا همه به گذر زمان موکول میشه .

میخواستم برای خرید گوشی یکی دو تکه کوچولو طلا بفروشم ، که اونم فعلا به تعویق انداختم و گفتم واجب نیست. 


باید یه فرصت گیر بیارم برم آزمایش بدم ببینم چرا اینقدر گر میگیرم. 

پوست صورتم به شدت خشک شده ، هرچی مرطوب کننده و آبرسان میزنم فایده نداره ، پیش خودم میگم شاید بخاطر اینه که از گرمای زیاد و شرجی ها ، پوستم مرتب داره آب از دست میده و این عامل خشکیه.  نمیدونم چی به چیه.  اوضاع قمر در عقربی شده .

کاش تابستون زود تموم بشه ، مردیم از گرما. جمعه از شدت گرما و به تنگ اومدن تو کارای تو حیاط ، زدم زیر گریه و حتی از خدا بدم اومد . بعد با حال داغون با مشاورم حرف زدم . بیچاره حس کردم تو راه حل دادن به من کم آورده. .. میگه واقعا حق داری .


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد