تقدیر تلخ بعضی از آدم ها .... جای دور نرید مثلا خود من ... همیشه اینه که تو حسرت زندگی کنن و به هیچی هم نرسن.  اون سالها که اسم وبلاگ رو گذاشتم ح مثل حسرت ، بعد یه عده خواننده اومدن گفتن حس خوبی نداره و انرژی مثبت هم جذب نمیکنه . اسمش رو عوض کن . منم گذاشتم ر مثل رسیدن . اما چننننند ساله که میدوم اما متاسفانه نرسیدم.  تازه هر روز با سر میخورم زمین و یه گام به عقب میافتم و از آنچه که میخوام دورتر میشم . قشنگ عین بازی مار و پله ،،،تا چند تا پله بالا برم دوباره مار نیشم میزنه و تندی سر میخورم از رو پله و محکم میخورم زمین . ولی بازم بلند شدم و حرکت رو از نقطه شروع ، ادامه دادم . تقدیر تلخ من و اهل خونه طوری گره پیچ شده که انگار فقط مرگ راه چاره ست . خیلی بده که اونقدر کنار هم اذیت بشیم که هر کدوم حس کنیم نبود هر کدوم مون ، بهترین گزینه ست ، چون راه حلی برامون نمونده.  امروز هم ریختم به هم ... حتی ناهار نخوردم حتی نماز ظهر نخوندم و حتی کفر گفتم . از رحمتی که از خدا ندیدم .

از حسرت هایی که هرجا نمیشه گفت یا نوشت ، اشک ریختم و دلم به حال نذار خودم و خانواده بدبختم سوخت .

کاش خدا آدم بود و جوابم میداد . فقط بگه چرا مارو فراموش کرده.  چرا نیم نگاهی نمیندازه.  

این روزا خیلی پیش میاد که درونم یکی ندا میده ، که خدایی نیس و سرکاری.  منتظر جواب نباش . کسی نیس ...

تو نوشتن هر کلمه ، فقط یاد شما میافتم که این کلمات تکراری رو بخونید چه حسی بتون دست میده و چه فکری میکنید . و بتون حق میدم .

اما نیاز دارم که خودمو حداقل اینجا راحت خالی کنم . هرچند که صدرصد هم نیس.

و میتونم پست رو رمز دار کنم و رمزش رو نگم.  اما راستش دلم میخواد عریضه م خونده بشه شااااااید فرجی بشه .

مرده های کرونایی و پارچه سیاه ها تو شهر زیاد شده و کرونا داره میتازه و جون میگیره.  همه بدی این بیماری اینه که کس دیگه ای آلوده بشه وگرنه ضربه زنش خوبه ، البته همه رو هم نمیکشه.  مثلا اگه من بگیرم خب صددرصد ویروس میمیره من زنده میمونم . همین الان یکی تو سرم داره میگه سااااااره ناشکری نکن . قدر سلامتیت بدون . آره راست میگه خب باید قدر سلامتی م بدونم . شکی نیست.  اما چیزای دیگه ای هم هست که حق طبیعی منه اما نیس . مثلا هوای خنک و یا سرد تو خونه .

مگه زمین به آسمون میرسید که من کنترل کولر دست بگیرم و کولر رو به میلم خاموش روشن کنم . یا یه اتاق داشته باشم که سر کیفم کولرش خاموش روشن کنم . یعنی واقعا این اتفاق با خلقت بشریت و روند کائنات،  در تضاد قرار می گرفت ؟

نظرات 2 + ارسال نظر
محسن یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 01:01

اون ندای درونت راست میگه :|

افق بهبود جمعه 20 تیر 1399 ساعت 20:49 http://ofogh1395.blogsky.com

آرزوهای خوب دارم براتون

ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد