امروز بعد از صبونه ، شروع کردم به کار . روبالشی و ملافه م رو درآوردم و مانتو شلوار مقنعه و هر چی این مدت پوشیده بودم رو شستم. جارو کردم و گردگیری و پرده ها که هنوز نصب نکرده بودیم و شسته مونده بودن کنار ، از داداشم خواستم که نصب کنه و پرونده خونه تکونی رو ببندیم. بعد هم رفتم حمام و دوباره لباس شستم .
سردرد بدی داشتم از دیروز که با خوردن چند تا قرص تونستم کنترل و بهبودش بدم .
امروز نه نقاشی کردم و نه کتاب خوندم .
انگار هرچی وقت آزاد بیشتری داشته باشم میزان فعالیت مثبتم کمتر میشه و همین باعث خستگی و بی حوصلگی بیشتر من میشه .
ولی فردا رو مثل امروز ، پیش نخواهم برد .
گاهی دلم میخواد کسی حال منو بپرسه ...
سلام اومدم احوال پرسی
سلام مهربانو جان
خیلی خوش اومدی عزیزم
این افسردگی فعلا برا همه اس. سایه ی مرگ متاسفانه همه جا را پوشانده. امیدوارم که به خیر بگذرد
بله منم امیدوارم که ختم به خیر بشه
یه کمی چاشنی عشق قاطی کارهای خونه کنی ازشون بینهایت لذت میبری
به جای اینکه پیوسته و خسته کننده کارهای خونه را انجام بدی خرد خرد و ریز ریز با برنامه برو جلو
میبینی دلچسب تر میشن
آره میدونم . کارایی مثل شنیدن به موسیقی حین کار یا حتی حرکات موزون. ولی باید دورم خلوت باشه
زندگی خیلی هامون بر پایه روزمره گی و تکراره و این تکرار آدم رو افسرده میکنه.
هرچند که سعی میکنیم تنوع بدیم و امروزمون رو مثلا یه کار جدید کوچک انجام بدیم ولی برای من موقتیه و اصل حالم رو خوب نمیکنه.
حال و احوالت چه طوره ساره؟
میدونم زیاد خوب نیستی و دلگیری از زندگی.
نمیدونم حضور ماها که اینجا باهات هستیم و میخونیمت میتونه برات یه دلگرمی باشه یا نه.اگه جواب مثبت باشه خوشحالم.
سلام خوبی عزیزم. روتین که همیشگی شده . ولی مهم اینه تلاش مون متوقف نکنیم .
سعی میکنم خیلی خوب باشم .
حضور شما اوج دلگرمی برای من .
مرسی که هستید
من روزی هزاربار به صفحت سر میزنم و حالت را میپرسم ... گرچه نمی نویسم.
انشالله که حالت خوب باشه. تو خونه بودن اولش کسل کننده هست. ولی وقتی لیست کار درست کنی وقت کم میاد :))
مرسی از تو خانمی . منم کارایی برا خودم جور میکنم سرگرم بشم