مرگ سوءتفاهم

امشب اصلا ورود به کوچه رو دوس نداشتم . چون کسی انتظارم رو نمیکشید.  ناراحت وارد کوچه شدم و یاد لحظاتی که به سمتم میدوید .

نزدیک خونه دیدم با چند تا گربه دیگه داره غذا میخوره . باورم نمیشد . بش گفتم تووووو زنده ای ... و چک کردم ببینم خودشه که دیدم آره همون پیشی خودمه . پس اون گربه مرده دم در چی بود آخه با اون وضع . از نظر رنگ با گربه من یکی بود ولی تیره تر . منم فکر کردم شاید بخاطر مرگ ، تغییراتی کرده .

خلاصه الان خیلی خوشحالم . نازش کردم و گفتم خیلی مواظب خودش باشه . تمام وقت سر کلاس هی یادم میافتاد که چطور خودش رو لوس میکرد .

حالا هستش . و من خوشحالم . مامانم چقدر خوشحال شد .

ببخشید که شما رو هم ناراحت کردم .

ولی واقعا دلم میخواد بدونم چرا اون دو تا اونجوری مردن . یعنی کسی چیزی به خوردشون داده ؟ یا موش گازشون گرفته ؟ یا هر چیز دیگه . تو گوگل چیزی دستگیرم نشد .

امیدوارم پیشی ولم کنه بره اما مرگش رو نبینم .

مرگ یه حیوون اینجور آدم رو اذیت میکنه ، مرگ عزیز چه میکنه.

خدا نصیب نکنه و صبر بده .

نظرات 4 + ارسال نظر

سلامی دوباره.

باز هم خوشحالم که گربه ات زنده ست.

چقدر شما مهربان و بخشنده هستید. ان شا ء الله نامت تا ابد ماندگار شود.

خواهرم و خودم تا جایی که بتوانیم به گربه ها کمک می کنیم. گربه های کوچک خونمون دیگه بزرگ شدند و برای خودشون تو محل برو و بیایی راه انداختن!

در طول روز چندباری میان تو حیاط و ما هم وعده غذایی شون رو می دیم.

من گوشت مرغ رو داخل قابلمه می گذارم. بعد یدونه هویج خرد می کنم. کمی گوجه فرنگی هم می ریزیم. بعد آب پر می کنم و می پزم!

اینطور غذاش مقوی تر میشه.

البته غذای خشک هم هست که گهگداری بهشون میدم.

گربه ها به ادویه، سیر و پیاز و بعضی چیزهای دیگه حساس هستند. حتما شما هم می دونید.

ضمنا بچه گربه ها فقط باید شیر بدون لاکتوز بخورند. شیر معمولی برای بچه گربه ها بسیار خطرناکه و می تونه اونها رو بُکُشه.

حتما شما اینهارو می دونید. فقط همینطوری گفتم

ممنونم آقا حمید که از اطلاعات خودتون گفتید . منم هنوز هوای گربه ها رو دارم . همسایه ها هم کم کم دارن توجه میکنن و غذا بشون میدن .
مرگش واقعا ناراحتم کرد ولی خب زنده بود خدا را شکر.
من اضافه غذامون براش کنار میذارم . ادویه یا سس داشته باشه میشورم بعد بشون میدم . کوچکتر که بود شیر پاستوریزه میدادم و واقعا نمیدونستم براش خوب نیست اما حالا دیگه اصلا نمیدم چون غذا میتونه بخوره
بازم ممنونم

حمید سه‌شنبه 26 شهریور 1398 ساعت 02:38 http://www.khodrofanni.blogsky.com

سلام!

واقعا متعجب شدم!

پس گربه شما نبوده.

البته گربه ها گاهاً خیلی از نظر رنگ و قیافه شبیه هم میشن.

مرگ اون گربه هم برای من ناراحت کننده بود.

راستی چطور به گربه غذا می دید؟
چه غذاهایی می دید؟

آره اون گربه خیلی شبیه بود فقط سیاه تر شده بود که من فکر کردم که بخاطر مرگ اینطور شده .
من از وقتی کوچکتر بود بش شیر و مرغ میدادم . تا حالا که بزرگتر شده بیشتر مرغ میدم و گاهی اضافه ماهی . مرغ خیلی دوس داره . یا تو کوچه براش میذارم یا گاهی میارمش تو حیاط و بش میدم . غذا رو براش خورد خورد میکنم که راحت قورت بده .

محسن دوشنبه 25 شهریور 1398 ساعت 23:34

اول پست مُردن گربه رو خوندم بعد پست مرگ سوء تفاهم و خط سوم وقتی رسیدم به تووووو زنده ای موهام سیخ شد. چه حس عجیبی تجربه کردی.....
فیلم اسب جنگی رو دیدی؟ یه دیالگ داره میگه : وقتی میدونی قراره چیزی رو از دست بدی براش اسم نزار سرباز!

سلام فیلسوف خوبی دوست من . باز غیب شده بودی . جملات قصاری میگی ها ای ول . آره خیلی ناراحت کننده و بعد عجیب و خوشحال کننده بود .
ولی چیزی که در هر حال بد ، وابستگیه

فرشته دوشنبه 25 شهریور 1398 ساعت 14:47

وای چه خوب خدارو شکر که زنده هست سعی کن وابسته اش نشی اذیت میشی آخه

ممنونم. آره آبجی خیلی دارم فاصله عاطفی م رو باش زیادتر میکنم که بش وابسته نشم . کمتر بش سر میزنم . زندگی همینه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد