از چله دراومدم

امروز دوره نقاهتم تموم شد . انگار از چله دراومدم.  از دیشب نگاهم و انتظارم برای امروز جور دیگه ای بود . انگار تازه متولد شدم   . تنهایی رفتم حمام و لباس شستم بدون اینکه از کسی کمک بخوام . امروز ظرف های صبونه م دیگه خودم شستم . و از دستم برای کارها استفاده کردم . طوری که بیچاره هنگ هم نکنه . باش ظرف بلند کردم و خدا رو شکر فعلا خوبه . درد خفیف هنوز حس میکنم که امیدوارم طبق فرمایش دکتر ، تا 4 ماه دیگه کاملا خوب بشه . یه مقدار از لباسام مرتب کردم .

خونه رو کم کم جارو میزنم . امشب یا فردا گردگیری میکنم که همه کارها یه دفعه نیافته رو دستم . خواهرم هم منتظر بود خوب بشم براش لباساش مرتب کنم که اونم جزء برنامه فردا ست .

میخواستم ظرف های ناهار هم بشورم مامانم قبول نکرد .

ولی صبح آقا داشت غر میزد که این چرا هیچ کاری نمیکنه . مامانم جوابش داد .


کلاس هام دارن تموم میشن و فعلا یکیش استارت مجدد خورد و یکیش هم احتمالا پنجشنبه شروع مجدد بشه . اما فکر کنم بیشتر تایمم خالی میشه . چون اکثر خانواده ها دیگه میخوان برن مسافرت.  باید یه فکری کنم برای پر کردن اون ساعات.  البته مدیر داخلی مون گفته برات پر میکنم . تا ببینم چطوری پیش میره .

ذوق دارم پکیج طراحی م زود نگاه کنم و تموم بشه که بتونم راه کاری م رو پیش ببرم و سفارش کار بگیرم . خیلی از دوستام بم پیشنهاد دادن که براشون چهره طراحی کنم .

یعنی میشه یه روز من سفارش کار بگیرم !!!

من ساره م دختر جنوبی ، دختر گرم و آتشین، دختر قصه های پر غصه ، دختر قوی سختی ها . منم ساره ، ساره با هزار آرزو ، منم ساره چشم انتظار بازوی مردونه. 

من ساره م و هنوزم از پس این زندگی برمیام و روشو کم میکنم .

هنوز از قدرت و رحمت خدا ، ناامید نشدم و منتظرم محبتش رو نصیب من هم بکنه . منم دختر پریدن ، منم دختر رفتن و بال زدن،  منم ساره ...

خدا رو چه دیدید شاید پیشی شفاعت منو پیش خدا کرد . ولی خود خدا میدونه ، محبتم به این بچه گربه ، از روی طمع پاداش نیس ، بلکه دلم خواست که برای اون بچه کاری کرده باشم و محبتی داده باشم .

من قبلا هم گفتم بچه خیییلی دوس دارم.  اگه پول داشتم حتما یه دختر بچه به سرپرستی میگرفتم و عاشقانه هام نثارش میکردم .


راستی پیشی ماده ست ، من فکر میکردم نره .

تعریف بچه گانه ای داشتم از نر و مادگی گربه ها . تعریفی شبیه تجربیات زندگیم . هرکس پیش مامانش بمونه ماده ست و هرکس سرکشی کنه و بره ، نر هست . گربه ای که به سفیدی میزنه ماده ست و اون که به سیاهی میزنه ،  به تعریف من نر هست . اما حالا فهمیدیم که ماده ست .

جون گرفته و تپل تر شده ، اما هنوز اون جای خالی موها و سفیدک پوستش منو نگران میکنه . مشکلم خرید شامپو نیس مشکلم حمام دادنش هست که آروم نمیگیره.  دو شب داره تلاش میکنه به بلندی ها بپره،  بازی میکنه و شیطونی.  ولی یه وقتایی که باش بازی میکنم زیادی شیطون میشه میخواد گاز بگیره ، یکی دو بار هم دندون زد به دستم . من دستام حسابی شستم . اما این کارش منو میترسونه.  بش میگم گاز بگیری دیگه نمیارمت پیشم . چند بار این حرفو بش میزنم که تو سرش بره .

ساره دلش هوای شمال رو کرده کی میاد ببرتش! !!


نظرات 4 + ارسال نظر
فرساد شنبه 26 مرداد 1398 ساعت 14:50

سلام
خیلی خوبه که داره قوی تر میشه
بهش اجازه نده گاز بگیره، البته که بسیار براش لذت بخشه گاز گرفتن
برای حمام کردن گربه باید سرعت عمل داشته باشه باید دوتا ظرف یا تشت کوچک آماده کنی و دوتا حوله نسبتا بزرگ
و کمی خوراکی تشویقی
یکی از ظرفها آب ولرم و تقریبا گرم با شامپو که کاملا کف کرده باشه
دومی با آب ولرم خالی جهت آبکشی
گربه را بعد از نوازش و آرام کردن سریع از قسمت پا و دست و بعد کمر ببرید داخل آب و کف و باسرعت و نوازش همه جای بدنش کفی کنید و سرش از قسمت پشت روی دهن و صورت کف نزنید
و همانطور که پشت سرش گرفتید سریع بزاریدش داخل ظرف دوم و با آب همه کفها را بشورید
توجه گربه را از پشت سر بگیرید هیچوقت گاز نمیگیره و فرار نمیکنه
بعدش هم سریع با حوله اول آب بدنش بگیرید
و با حوله دوم خشکش کنید
و با نوازش بهش خواراکی بدهید تشویق حمام شدن

عکس سرحالش بزارید یا بکشید لطفا

دیشب بردمش. تو اینترنت خوندم راجب حموم دادنش. شامپو آنتی باکتریال براش خریدم . تا تشت دید فرار کرد همین که بغلش کردم عین یه گربه بالغ شروع کرد به میو کردن و چنگ زدن . وحشی شد منم ترسیدم ولش کردم. بعد با دستم که دستکش داشت به تنش آب شامپو مالیدم و بعد هم آب زدم . بام قهر کرد و رفت پشت قایم شد که من نبینمش. قشنگ معلوم بود ترسیده و قهر کرده . گفتم ببخشید دیگه بات کاری ندارم اما مظلومانه نگاه میکرد . اصلا هم تمیز نشد متاسفانه. دیگه ولش کردم . صبح نبودش گفتم حتما دیگه نمیاد . اما دم ظهر اومد با دو طرفم و بش مرغ دادم و نازش کردم که از دلش دربیارم

فرشته شنبه 26 مرداد 1398 ساعت 10:00

خوشحالم بهتره دستت ولی لطفا مواظب باش

ممنونم

تیلوتیلو شنبه 26 مرداد 1398 ساعت 09:48 http://meslehichkass.blogsky.com

خدا را شکر که بهتری
ولی بازم خیلی مراقب دستت باش
خیلی مراقب سلامتیت باش
امیدوارم همیشه شاد و پر انرژی باشی

ممنونم حتما

Reyhane R جمعه 25 مرداد 1398 ساعت 17:03

بازگشتت به زندگی مبارک.
هوای دستهای هنرمند و ظریفت رو بیشتر داشته باش.ما منتظر طراحی های جدیدت هستیم.
ساره میدونی پیشی هه فقط مشکلش اینه که خیلی لاغره طفلک.اگه بتونی بهش برسی و یکم تپل تر بشه خیلی بامزه تر میشه.

ممنونم عزیزم. الان تپل تر شده . این عکس مال بار اولی که آوردمش خونه . الان جون گرفته کمی .
ممنون عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد