اصلا قصد نگران کردن تون رو ندارم . اما حوصله نوشتن ندارم . حسم نمیاد چیزی بنویسم . خیلی خسته م .

بازم فردا مهمان داریم . دوباره سیستمم ریخته به هم . خشکی شدید پوست ، اشتهای زیاد ، بدخوابی های مداوم ، گرمی زدن و خستگی بدنی ، همه و همه حالم رو گرفتن .

واقعا نمیدونم از چی بنویسم .

میخواستم فردا کلاس طراحی بگیرم ، که باید به تدارک و مهمان داری سر بشه . چقدر دور و بری های ما بی ملاحظه ن . کاری کردن اصلا از اومدن شون حس ذوق و خوشحالی ندارم بسکه این رفت و آمدها زیادی و خسته کننده شدن . البته بهتر بگم  آمدها چون ، رفتنی درکار نیس .

برنامه های زندگی م هیچ کدوم سرجاش و طبق تصمیم من پیش نمیرن و خیلی کلافه م کردن .

بازم آقا گیر داد به ازدواج من و اینکه چرا آشپزی نمیکنم . مسخره میکنه میگه فقط غذا از رو کتاب بلدی درست کنی و فقط غذای انگلیسی و فرانسوی،  بش گفتم خب تو که انگلیسی فرانسوی  نمیخوری پس چرا بهونه میکنی . فقط میخواد رو اعصابم راه بره اصلا انگار کار دیگه ای نداره . دیروز به حدی عصبی کرد که کلی خودمو نفرین کردم اما فایده نداشت . روز بد و خسته کننده ای داشتم .

نیومدم که این چیزا ننویسم اما اومدم آخرش .


نظرات 3 + ارسال نظر
تیلوتیلو سه‌شنبه 28 خرداد 1398 ساعت 10:46 http://meslehichkass.blogsky.com

کجایی دختر جان؟
مهمانداری تمام شد؟
بهتر شدی؟

سلام تیله خوبی . بهترم ممنونم. آره فعلا تموم شد

تیلوتیلو دوشنبه 27 خرداد 1398 ساعت 18:51 http://meslehichkass.blogsky.com

سلام بر دوست جان من
امیدوارم تو این ساعتها دیگه بهتر شده باشی و اون حس بد رفته باشه...
دستت چطوره؟
بهتر شدی؟

ممنونم دوست جاااان

فرشته یکشنبه 26 خرداد 1398 ساعت 23:52

این اومدن های بدون رفتن
حق داری گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد