زجر بی پایان

به جایی که پنج شنبه جمعه ها استراحت بیشتری کنم و اعصابم آروم کنم . متنفر شدم از هرچی پنجشنبه و جمعه و روزای تعطیل. 

این مرد اصلا با من سر سازگاری نداره . خیلی اذیتم میکنه.  از همین امروز صبح که خونه بودم شروع کرده تا فردا شب که جلو چشم منو میبینه. 

رو زمین راه میرم انگار سر دلش راه میرم .

از هوا نفس میگیرم انگار از جونش میگیرم .

دلم میخواد از خونه بندازتم بیرون و برم و جلوی همه بگم من فرار نکردم اون منو انداخت بیرون . کارم آسون میشد .


نظرات 8 + ارسال نظر
ریحانه شنبه 27 بهمن 1397 ساعت 12:08

ببین صبح تا شب بره دم یه دکه بشینه به نفع خودش و شماهاست. آدم تو خونه خلقش بد میشه و زود پیر میشه.

اون همینجوریش هم منت حقوقش سرمون میذاره که پولم دارید میخورید. بره سر کار یا دکه اونوقت هرجا بشینه میگه یکی ندارم دستم بگیره برا پر کردن دهن اینا رفتم دوباره سر کار .

تیلوتیلو شنبه 27 بهمن 1397 ساعت 09:53 http://meslehichkass.blogsky.com

من چی بگم به این مرد که نمیزاره این دختر راحت زندگی کنه
دختری که اینهمه مهربون و فداکار و ازخود گذشته س
تازه آزارش به مورچه هم نمیرسه

منم موندم چی بگم تیله جان

ریحانه جمعه 26 بهمن 1397 ساعت 22:23

میگما یه شغل برا آقا جور کنین بره سر کار. جدی میگما. آدم که بیکار تو خونه بشینه همین میشه.

ما با انصاف تر از این حرفایی م عزیزم. اون رحم نداره ولی ما داریم میدونیم که الان دیگه سن کار کردنش نیس . اون اخلاقش هرجا باشه و هرطور باشه همینه . لذت میبره از آزار ما .

مرجان جمعه 26 بهمن 1397 ساعت 14:04

کاش زودتر آرامش بهت برگرده .زودی سر وسامون بگیری و از اون خونه دربیای انگار پدرت تغییر بکن نیست .

نه نیس . داغونم مرجان

ریحانه جمعه 26 بهمن 1397 ساعت 12:59

راستی شغل آقا چیه؟ چرا سر کار نمیره؟ کاش یکی یه شغل براش دست و پا میکرد، صبح تا شب نباشه و وقتی هم هست سرش گرم حساب کتابا خودش باشه

ده 12 سالی هست بازنشسته شده.
کار جدیدش اسکی رفتن رو اعصاب اعضای خونه ست به ویژه من

ریحانه جمعه 26 بهمن 1397 ساعت 11:15

به نظر من با مردی که اخلاق نرمال داره و با کار کردن تو هم مشکلی نداره (این خیلی مهمه. آدم تو خونه اعصابش خورد میشه حداقل با کار خودش رو سرگرم کنه) ازدواج کن. حالا میگی از کجا گیر بیارم. خوب سوال خوبیه. جوابش رو فهمیدی به منم بگو :)) یه ملت دنبالشن.
ایشالله بهترین ها پیش بیاد برات

نمیدونم چی بگم واقعا

فرساد پنج‌شنبه 25 بهمن 1397 ساعت 15:30

شاید باورش برای خودم هم سخت بود، در حالیکه بسیار سرم شلوغ هست و از یار قدیمی دلگیر هستم، اما نگهداری از یک گربه، بسیار هر شب حال منو خوب میکنه
و هفته ای دو روز ، نیم ساعت دوچرخه سواری
واقعا خوشی در لحظه و بیخیال دنیا شدن را با این ‌‌کار من حس میکنم

سلام دوست من .
آقا فرساد دقت کردید فقط در پست های ناراحت و محزون برام کامنت میذارید. خیلی ممنون.
اتفاقا خیلی دلم حیوون خونگی میخواد ولی آقا با آدمها ارتباط خوبی نداره چه برسه به حیوون.

فرساد پنج‌شنبه 25 بهمن 1397 ساعت 15:27

سلام دوست عزیز
خوشحالم که هنوز مثل همیشه فعال هستی و با چالش های زندگیت دست و پنجه نرم میکنی
خوب الان فرصت خوبی یک فعالیت جدید و جذاب برای سال آینده برنامه ریزی کنی و تجربیات جدید بدست بیاوری
بهت پیشنهاد میکنم یک دوچرخه بخر و سال دیگه تا هوا خیلی گرم نشده از دوچرخه سواری لذت ببر
لازم نیست بیاری دوچرخه را منزل خودتون بزار خونه دوست یا رفیقت یا محل کارت یا کلاس ورزشی
اما سعی کن هر روز با دو چرخه در هوای خوب بری تفریح
تغییر حال و هوای خودتو با کارهای مشابه برامون بگو
من خوشحال میشم موفقیت ها و تفریحات خوب شما را بخونم
سلامت باشید

ممنونم دوست من .
دوچرخه سواری که ممنوع . مخصوصا تو شهر کوچیک . اگرم از نظر دولتی و اجتماعی ممنوع نباشه از طرف آقا ما رد و حرام هست . یعنی که چی دختر سوار دوچرخه بشه . خیلی زشته و از علامت های نانجیبی.
راستی فکر کنم شما رمز پست های رمزی منو ندارید. دوس داشتید ایمیل بدید براتون بفرستم .
ممنون از محبت شما . امیدوارم شما هم زندگی پر از تجربه های جدید و شیرین رو تجربه کنید .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد