شدم جغد نیمه شب ها
بی خواب و بی قرار فکرها
توی سرم شب بیدار است و روشن
توی پایم روز گرم است و روان
از پی ثانیه ها میدوم همچو طفلی از پی مادر .
فکر کنم داره عادتم میشه از بی خوابی تو دفترچه گوشی م پست بنویسم و فرداش ثبتش کنم .
روز پر انتظاری بود برام .
برای یه چیزایی هرچی برنامه ریزی کنی آخرش از دستت خارجه.
امروز که یوگا نرفتم و رفتیم دنبال مانتو . مانتوهامون خریدیم و مانتو من احتیاج به تغییرات جزیی داره تا انشاءالله شنبه همه مون با فرم بریم سر کلاس .
یه ساعت پیش نشستم تمرین های جدیدم رو انجام دادم برای کلاس مجازی فردا .
امروز روز شلوغی بود . آخر تایم هم یه کلاس خصوصی گیرم اومد و جایگزین تایم خالی کلاسم رفتم خونه شاگردم که فردا صبح امتحان پایه هشتم داره . امیدوارم امتحانش خوب بده .
اقدامات عمل چشم دوم مادرم امروز با ویزیت دکتر کلید خورد . اشتباه نکنم هفته دیگه عمل داره . و من باید قوام جمع کنم برای پروانه شدن و پر زدن به دورش.
دلم میخواد پروانه بشم با بالهای ابریشم اکلیلی و پرواز کنم و رو سر همه جادوی خوشبختی بپاشم.
خیلی دلم برای شیرینک خاله تنگ شده. از شهریور تا حالا نیومدن . گفته امتحانات تموم بشه میان .
آخه چرا من اینقدر بی خواب شدم گناه دارم بخدا . صبح هم باید زود بیدار بشم . باید دفترچه و مداد رنگی هدیه م رو بیارم بذارم کنار سرم . الان که دیگه نمیشه انشاءالله فردا شب .
شب بخیر .
نوشته شده در ساعت 30 دقیقه بامداد روز دوشنبه 24 دی .
وای ساره منم مبتلا به درد تو شدم که
تو چون شب کاری میمونی حتما اینطور شدی . من چی ؟
سلام عزیزدلم
هرطوری شده خواب شبهات را تنظیم کن و نزار برات عادت بشه
خواب شب خیلی مهمه
تو همینطوری هم روز سر همه جادوی خوشبختی میریزی و اطرافیانت اینو به زیبایی میبینند
سلام عزیزم. محبت داری . بخدا نمیدونم چکار کنم دیگه .