سخت ترین کار

همیشه سخت ترین کار برای من و خواهر برادرهام ارتباط برقرار کردن با آقا بوده و هست . امروز کاملا اتفاقی و بدون زمینه سازی قبلی ، صبح که دیدمش دستش گرفتم و بوسیدم که این قهر رو از بین ببرم . مثل پوشیدن جلیقه انتحاری،  سخت و خطرناک بود .

میدونید چیییییی گفت ؟؟؟ گفت من کاری به تو ندارم ،  خودمو از شرت دور میکنم همین .    تو گوشی زده، طلب هم داره . خیلی جالبه . اما بش اهمیت ندادم . من این کارو بخاطر آرامش روح خودم کردم.  مهم نیست چطور رفتار کرد .

خدا کنه الان که سرم میذارم ، خوابم ببره . خداییش سر کلاس خیلی اذیت میشم و همش خمیازه میکشم .

نظرات 3 + ارسال نظر
مرجان سه‌شنبه 6 آذر 1397 ساعت 19:08

خیلی قلب بخشنده ای داری بهت حسودیم شد بخدا

نه دختر اینجورم نیس . آدم های خوب دیگران رو خوب میبینن.

زینب چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت 22:50

چقدر روح و بزرگ بخشنده ای داری خانمی. ایشالا بخت و اقبالت هم به همین بلندی باشه و عاقبت بخیر بشی.

ممنون عزیزم. شما خوبید که همه چی رو خوب میبینید

تیلوتیلو چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت 15:55 http://meslehichkass.blogsky.com

من همیشه از اینهمه بزرگواری و مهربانی و فداکاری تو در شگفتم... آفرین دختر
این حرف را زده چون احساس کرده که روح تو چقدر بزرگه و خودش کم آورده ... با اینکه ایشون از نظر سنی بزرگتر هستند و باید عاقل تر و بزرگ منش تر باشن، دقیقا تو ازشون خیلی عاقل تر و بزرگمنش تری... شاید برای همین هست که این حرف را زدن
به دل نگیر
تو لایق بهترینهایی دختر جان
و من مطمئنم که هرچی میخوای را به دست میاری

ممنونم عزیزم
خدا رو شکر میکنم بابت داشتن شما .
بزرگی و مهربونی از خودته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد