امروزم کل دو ساعت کلاس به رفع کلیییییی ایراد تو کار طراحی م گذشت . خوبیش این بود که هیچ کس غیر از من نبود و کلاس کاملا خصوصی بود . کلی هم عصبی شدم ازین همه ایراد و کار . تا کم کم کار خودش رو نشون داد . اما استادم گفت بده ببرم ته مونده کاراش بکنم . یه فیلم کوتاه هم ازم حین کار گذاشت تو پیجش.
هنوز سایه هام خشن اون لطافت رو نداره . نمیدونم چرا با این همه وقتی که میذارم ولی اون چیز عالی نمیشه . استادم گفت من ازین کار راضی م ولی نگفت عالیه . گفت بهتر از قبل شدن سایه هات . اما هنوز احتیاج به کار و تمرین بیشتر داری .
اما من دارم همه توانم رو میذارم دیگه بیشتر از این وقت و انرژی ندارم . درصورتیکه هم کلاسی هام کاراشون بهتر بوده . از خودم بدم میاد که شرایط سخت و جهنمی خودم رو با شرایط دیگران یکی میکنم و بعد میگم چرا اونا بهترن.
با اینکه آناتومی هام همیشه عالی بود ولی گفت برای چهره عجله نکن و برای این هفته هم کلی آناتومی بدن زنده خواست .
چقدر انجام هر کاری سخت میشه وقتی هزار مانع سر راه باشه .
یه جورایی از سایه زدن دلزده شدم اما به خودم اجازه شکست و ناامیدی نمیدم . من نسبت به بقیه خیلی گرفتارترم و ذهنم خیلی شلوغ تر پس به اندازه خودم پیشرفت میکنم نه به اندازه شرایط مرفه دیگران . اصلا کی گفته من باید شبیه دیگران باشم یا دیگران شبیه من .
محیط زندگیم و تن خسته م و روحیه م و ذهن شلوغم چیزی رو پس میدن که توشون هست خشونت ...
و سایه هام خشن میشن مثل وجودم .
اما سعی میکنم سر این غول خشن رو به خاک بکشم و ازش لطافت خاک رس روی کاغذ بریزم.
من آدم سختی هام و زمین خوردن ها .
کوتاه نمیام .