همون طور که قبلا گفتم به شدت دنبال راهی برای تغییر شرایط مالی و کاریم هستم . به چند جا برای کار سپردم . و با رئیس مون هم رک و پوست کنده صحبت کردم که این چه وضعیه که من بعد 12 سال کار دارم . نه حقوق ماهانه و نه بیمه . هرچند ایشون گفتن ما شرایط مون مشخص بوده و تعهدی ندادیم که حالا زیرش زده باشیم. ولی مهم اینه که حرفم رو زدم . ممکنه هم هیچی بهتر نشه اما خوب کردم گفتم که بفهمه .
هنوز دارم به ایده کار پخت شیرینی و فروش فکر میکنم . اما متاسفانه با این اوضاعی که من بخوام صبر کنم آقا نباشه و کار کنم ، خیلی نمیتونم پیشرفت کنم . چون باید صبر کنم دو ماهی یه بار یه چی بپزم و بفروشم . حالا اگه سفارش کار برام از دوستام بیاد چی ... باید بگم صبر کنید بابام بره بیرون .
خیلی زیاد دارم فکر میکنم . دغدغه هام زیادتر شده . همش دنبال راهی برای تغییر اوضاع هستم . دیروز یه کار تو دفتر بیمه با حقوق ماهی 500 البته بدون بیمه خودم از 8.30 تا 2.30 ظهر بم پیشنهاد شد . اما کارای خونه چه کنم گفتم نمیتونم بیام . و فعلا همون خونه اولم .
برو پیش نماینده شهرتون واسه کار ازش خواهش کن پیش ادمای بانفوذ شهرتون برو اگه دوستایی داری که تو ادارات هستن بهشون بسپار حتی وعده شیرینی خوب بهشون بده اگه واست کار خوب پیدا کنن پیش آخوند محل پیش امام جمعه برو بسپار تو لیسانس داری مگه میشه واست کار نباشه اما چون به جایی وصل نیستی بیکار موندی پیش هر کسی که فکر میکنی برو حتی اگه باهاش رودر بایستی داری یا اگه ادم مهمیه و وقت ملاقات نمیده تو اینقدر برو تا وقت بگیری و تقاضا تو بگی فقطم رو یه چیز پافشاری کن خواهش کن اصرار کن بگو ی کار خوب برام جور کنین.به تمام فامیل و دوستاتم که تو اداراتن بسپر طلاها و هرچی داری آماده کن اگه کار پیدا کردن بهشون بگو شیرینی میدی.مطمئن باش کار خوب پیدا میکنی.اونایی که سر کارای خوبن همه همین راها رو رفتن.حتی من دیدم که طرف تا پیش دفتر رهبرم رفت تا کار پیدا کرد.از این ترس و انفعال بیرون بیا.
من به هرکس تونستم سپردم. همه یا پارتی میخوان . یا کاری که پیشنهاد میشه متاسفانه بخاطر خونه و کارام نمیتونم برم . همین هفته قبل یه کار تو دفتر بیمه با حقوق ماهی 500 از ساعت 8.30 تا 2.30 بم پیشنهاد شد که بخاطر گرفتاری هام رد کردم و یه کار دو روز تدریس تو شرکت که اونم باز اجازه ش نداشتم . من همه عمر بخاطر خونه مون از خودم رد شدم و این شده آخر عاقبتم. منتی هم نیس. مرسی از راهنمایی تون .
سلام (:
سلام خوبید
ببین وضعیت شما وضعیت گره گوار هست تو کتاب مسخ کافکا. ایشون هم جور همه رو میکشید و کاملا به نظر میرسید که هیچ چاره دیگه ای نیست ولی وقتی شرایط تغییر کرد همه یه مدت صبر کردن و وقتی دیدن کسی نیست که دیگه کارا رو انجام بده به شرایط عادت کردن و هر کی رقت دنیال کار و خلاصه جور خودش رو کشید.
شما خودت رو قربانی دیگران نکن. یه مدت مقاومت کن. بقیه مجبورن عادت کنن به شرایط.
به آینده خودت فکر کن. همین خانواده ات اگه روزی دیگه این کارآمدی رو نداشته باشی واسشون کلی غر به جونت میزنن تا یه خورده حمایتت کنن...
بله میدونم . همیشه به این فکر میکنم اما راه چاره پیدا نکردم . همین حالا هم با کلی درد و مریضی های گاه نا گاه هیچی از کارم کم نمیشه و کسی نیس جورم بکشه
سلام
تایم کاریت توی تابستون به صبح منتقل بشه اذیت می شی
البته کارهای خونه را می تونی از شب قبل یا ثبح قبل از رفتن سر کار ساماندهی کنی
شما مدیریت خوبه
موفق باشید
سلام خوبی. کار رو که بیخیال شدم فعلا سر جام هستم . واقعا برام سخته . ممنون
افرین که همیشه در حال تلاشی
اگه قصد تغییر داری باید خیلی چیزها را عوض کنی
هر تغییری سختی های خودش را داره
و هر پیشرفتی هم هزینه داره
بهرحال من بهترینها را برات آرزو میکنم
ممنونم عزیزم بله حرفت درسته . دارم تلاش میکنم .