هشت پا

اینقدر وقتی مامانم نیس کارام زیاده که اگه هشت پا هم بودم باز کم میاوردم.  همینجور راه میرم چند تا چند تا کار را باهم انجام میدم. الانم منتظرم بیان که به کارا خودم برسم اما هنوز پیداشون نیس. اگرم نیان باز باید فکر غذا پختن باشم. که مشکلم پختنش نیس بلکه انتخاب نوع غذاست.  آخه برادرها م خیلی ایراد گیرن . بر میگردم.

نظرات 2 + ارسال نظر
مینا یکشنبه 9 خرداد 1395 ساعت 15:03

تو دذهن من تو یه دخترمهربونی که به همه کمک میکنی و خیرت به همه میرسه...
کاشکی قدرتوبدونن خونواده ات

خوبی از خودته . خیلی محبت داری

تیلوتیلو شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 10:24 http://meslehichkass.blogsky.com/

هشت پای خوشگله منی
تو هرچی خودت دوست داری بپز... وقتی گرسنه از راه برسن مجبورن بخورن.. هرچی میخوان هم غرغر کنن

قربونت بشم عزیزم. مامانم اومد دیگه راحت شدم . اما حتی گرسنه باشن هرچیزی نمیخورن باور کن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد