من و حوضم

سلام به همگی دارم از گوشی مینویسم. چون بازم ماما بابا نیستن و من موندم و حوضم. حالم خوبه . تازه جارو کردن تموم شد . برنج خیسوندم بعدبپزم. احتمال داره عصربابچه ها یوگا برم بیرون . اگه پدر بود که عمرا حتی احتمال هم نبود. اما خدا را شکر حالا که نیستش حتمامیرم. تو فکرم الویه درست کنم ببرم. حالا بعد میام میگم چه خبر بوده .

دوستون دارم زیاد.بووووووووس.

راستی از دیروز که بچه ها قرار بیرون رفتن گذاشتن من مونده بودم ایندفه دیگه چه بهانه ای بیارم.  یا اینکه چه راهی پیدا کنم برای رفتن . میبینید تروخدا یه بیرون رفتن من چه عذابیه.  ولی خداراشکر صبح خواهرم زنگ زد اصرار کرد برن خونه ش . اونا هم رفتن . و شرایط من جور شد . خدا را شکر.

نظرات 2 + ارسال نظر
تیلوتیلو شنبه 8 خرداد 1395 ساعت 08:51 http://meslehichkass.blogsky.com/


خیلی دیر رسیدم
ببخشید

اشکال نداره عزیزم. تو در قلب منی . دیر نمیری هیچوقت

مینا پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 11:18

سلام
چ خوب که میتونی بری
امیدوارم خیلی خیلی بهت خوش بگذره

نرفتم قربونت. شرایطم زوری جور شد . امایکی از بچه‌ها فامیلش فوت کرد دیگه کنسل کردیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد