مهمان داریم...

چند روزه مهمان داریم خواهرم و بچه هاش اومدن کمتر وقت میکنم بیام پای سیستم.

دختر پاییزی

من اینجام یه دختر پاییزی با یه قلب آتیشی.

این چند روزی که نبودم بخاطر این بود که مامان و پدر خونه نبودن و من کلا از صبح تا شب گیر کار بودم و اصلا نشد بیام پای وبلاگ.

از صبح ساعت 6 پا میشدم چای درست میکردم و مقدمات ناهار رو میچیدم و کلی کار دیگه .

ذاتا غیر از نقاشی به آشپزی و شیرینی پزی خیلی علاقه دارم و نبودن مامان فرصتی ایجاد میکنه که برم تو آشپزخونه و چیزهای جدیدی رو که از اینترنت یاد گرفتم رو بپزم.

تقریبا یک سالی هست که رفتم تو کار شیرینی پزی و خرید وسایل مربوطه ش. این چند روز هم شیرینی نارگیلی و کیک کره ای درست کردم . برای ناهار و شام هم یه بار جوجه ، یه بار پلو عدس و یه بار ماکارونی با پنیر پیتزا پختم . دو ماهی میشد که فرصت شیرینی پختن رو پیدا نکرده بودم. آخه از اونجایی که پدرم خیلی تو دست و پامه و به همه چیز گیر میده وقتی هستش من پای گاز نمیرم و مامانم غذا میپزه .بذارین ببینم میتونم عکس بذارم براتون یا نه ...

نشد متاسفانه اگه وقت کردم باز امتحان میکنم.

خلاصه این چند روز خیلی هم خسته شدم چون باید کار سه نفر رو تنهایی انجام میدادم باور کنید نرسیدم موهام رو شونه کنم اما همه کارهای خونه و خواهر و برادرم رو انجام میدادم و چیزی جا نمی موند. حتی دلم میخواست تا پدر نیست یه برنامه شام با همکارم بذارم بریم بیرون اما اینقد گیر بودم که فراموش کردم کلا .

کلاس هم میرفتم و هوا افتضاح گرمه . یعنی درجه حرارت معمولی 45 درجه ست . هوا شرجی و خیلی گرمه و من بیزارم از گرما . َ

همش دعا میکنم کاش تابستون زود تموم بشه من عاشق زمستونم و خودم متولد پاییزم.




این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.