گناوه

امروز با داداش و خانمش رفتیم گناوه تو استان بوشهر . من اصلا نمیخواستم  برم ، گفتم زن و شوهری تنها باشن اما عروس خیلی اصرار کرد منم رفتم ، ۹ صبح از خونه دراومدیم و ۹ شب خونه بودیم . خیلی خوب بود واقعا حال خوبش رو حس کردم . نگرانی و استرس نداشتم . عروس هم پر انرژی مثبت . برای خودم یه مانتو زمستونی گرفتم با این یادآوری که امسال پاییز و زمستونی نداشتیم تا حالا واقعا ... اونقدر که گاهی تو مدرسه کولر میزنیم . امروز هم بعضی مغازه های گناوه کولر زده بودن . چند تا شلوار خونگی گرفتم و یه پنکک . یه شلوارک هم دادم به عروس.  خرید به دلم مزه داد بعد مدتها خرید کردم . برای ناهار هم رفتیم رستوران سلطانی که هم فضاش خیلی قشنگ بود و هم غذاش خیلی خوشمزه و سبک بود . دکور رستوران سبک قاجاری بود ، حتی گارسون ها هم تیپ قاجاری زده بودن . عکس گرفتیم و عروس یه مقدار خرید جهیزیه داشت مثل ست پذیرایی و قابلمه و ست قاشق . کلی بازار گردی کردیم و لذت بردیم . 

فردا باید کارای عقب افتاده امروز رو انجام بدم . 


من به داداش ۵ تومن کادوی عروسی دادم . و خوشحالم که تونستم این مبلغ رو بدم حتی اگه خودم کمی سختی بکشم . داداش اصلا راضی نبود و گفت چرا این کارو کردی ولی من حالم خوبه با این کار . 

فقط دلم میخواد همیشه کنار هم خوشبخت باشن و فقط بخندن.  


کمتر تو خونه بودنم باعث شده نسبت به اطرافیانم و مسئولیت هایی که رو دوشم هست کمتر حساسیت به خرج بدم . و بقیه هم کمتر ازم توقع داشته باشن که بیگاری بدم . البته من ناحقی نمیکنم و هرجا حضورم لازمه که پررنگ باشه حتما هستم کنارشون.