امروز شونزدهمین جلسه مشاوره م رو گذروندم و خیلی خوشحالم که تو این مسیر تداوم داشتم ، مرسی از دوستی که نیاز به مشاور رو بم یادآوری کرد و محرکی شد برای شروع تراپی.
صبح کارام کردم و از خونه دراومدم . اصلا قصد بازار رفتن نداشتم اما چون برای ساعت ۱۱ تایم مشاوره داشتم، یه دفعه تصمیم گرفتم برم چندتا چیزی که این مدت خیلی لازمم بوده و نتونستم برم بخرم رو تهیه کنم . رفتم داروخانه و مکمل هام و قرص آهن رو خریدم و میوه و چیزایی که مامانم میخواست . گردو خریدم برای صبونه و یه دفعه یاد تولد داداشم که مریضه افتادم ، اون همیشه به من پول یا کادوی خوب میده ، از طرف خودم و خواهرم یه تیشرت و یه پیراهن مردونه براش خریدم و رفتم سمت پیدا کردن یه نیمکت .
با دکتر درباره ادامه چالش هام با خواهرم و چیزایی که اینجا برای شما تعریف کرده بودم حرف زدم ، راجب جلسه قلمچی ، راجب نشخوارهای ذهنی کلامی مامانم و گیر دادن هاش .
درمورد مامانم دکتر گفت یه جاهایی که حق داره بشینم دل به دلش بدم که آروم بشه و یه جاهایی که حق نداره با سیاست و آرامش موضوع رو کمک کنم حل کنه . من تو مشکلات خودم موندم ..
درمورد جلسه قلمچی دکتر خیلی خوشحال شد و چقدر تحسینم کرد . گفت آفرین برات خوشحالم که یاد گرفتی از حقت دفاع کنی . و تعجب کرد از این همه نامردی و ظلم رئیس قلمچی ، گفت همین حالا هم تو فقط بخشی از حقت رو گرفتی نه همش رو . و باید حواست باشه همیشه جوری برخورد کنی که حساب کار دست شون بیاد که تو حواست هست که اطرافت چی میگذره .
من برای مابقی حساب کتابم نتونستم سکوت کنم و به مدیر داخلی زنگ زدم و بدون اینکه بترسم بهش گفتم ، فکر کنم اشتباهی پیش اومده که ۹ جلسه برای من کمتر حساب شده ، ممنون میشم برام پیگیری کنید . ایشون هم گفت امروز خیلی کار دارم ولی تا شنبه حتما پیگیری میکنم ، یعنی مثل اون سال اول برخورد بد نکرد که بگه من در جریان نیستم و حساب کتاب ها با من نیس و هی به هم پاسم کنن .
یعنی من از واکنشش هم نترسیدم و از حقم دفاع کردم .
همین امروز هم بازم از همکارم شنیدم که برای اون ۳۰ به ۷۰ حساب کرده و گفت بهت دروغ گفته ، من چند ساله ۳۰ به ۷۰ میگیرم .
درمورد بحث خواهرم، دکتر گفت آفرین که حرفت رو زدی و همزمان حمایت داداشات رو داشتی ، اونموقع که خواهرم جلوی داداشام اون حرفا تکرار کرد و اونا با تعجب ملامتش کردن .
جلسه خیلی خوبی بود . بعدش هم اومدم خونه . و عصر هم از یه رب به ۵ تا ۹:۱۵ کلاس شب امتحانی داشتم . تا ببینم پول این کلاسا داده میشه یا نه .
دکتر گفت چقدر این مرد ظالم و حرام خوره و چقدر پست .
یعنی الانم که مثلا به من امتیاز داده بازم کلیییی امتیاز نداده . و گفت چقدر بی انصافه که حتی نمیگه ما غیر از تو نمیخوایم ، میگه مدیر داخلی نفرات زبان رو کلا رد میکنه . یعنی به جای اینکه تورو بالا ببره ، نیروی خودش رو پررنگ میکنه . گفت اینا سیاست کثیف کاری شونه .
بله بله
فقط میشه گفت باعث افتخاری.
قبلا هم بهت گفتم برای اینکه نتیجه تلاش های خودشناسیت رو ببینی باید صبور باشی. حالا کم کم تازه داری یه چیزایی رو می بینی و هر چی جلوتر بری بیشتر تشویق میشی که جسورتر باشی و حرفت رو بزنی.
ممنونم عزیزم
مرسی از حمایت هاتون . به من قدرت میدید